لطفا کمي آهسته تر از من گذر کن .. امشب بمان همراه من... با من سحر کن .. هر شب کنار خاطراتت گريه دارم .. چشم مرا با اشک شوق اين بار تر کن .. تير بلا از هر کجا سمت تو آمد .. بردار جانم را براي خود سپر کن ..
آن روز خانه هايي که تلويزيون داشتند رونقي تاريخي داشت ! يعني همه ي خانه ها تلويزيون نداشتند ؟ نه ! فقط معدودي از مردم تلويزيون داشتند ! آن هم تلويزيون هاي سياه و سفيدي که از ساعت 16 تا 24 و فقط در يک شبکه برنامه داشت! ... آن روز اعلام شده بود که مراسم بازگشت امام خميني..
يکي از احکام فقهي اسلام مباحث مربوط به بحث ازدواج موقت است که همانند همه ي احکام اسلامي حتماً حکمتي و حريمي دارد که مباحث فقهي آن در تمام رساله هاي عمليه و موارد حقوقي اش نيز برگرفته از همان احکام، در قوانين موجود است، که فارغ از مباحث حقوقي و فقهي مسئله...
زمستان 92 پس از چهل روز بالاخره و در حالي که کم کم نگران احوال ناخوش و قهرگونه اش بوديم خودش را به خورگام رساند. دقيقاً چهل روز از زمستان سال 92 گذشته بود و تغييرعادت بي سابقه در زمستان هرساله بخش خورگام کاملا مشهود بود. نه تنها زمستاني نبود که در پاره اي از اوقات ...
دولت به منظور اين که جلوي افزايش نقدينگي و به تبع آن تورم را بگيرد مصمم شد تا در حمايت از طبقات ضعيف دو سبد کالا در نظر بگيرد که اين مسئله موجب مشکلات، حواشي و انتقاداتي گرديد که برخي از اين موارد غيرعلمي و يا غيرمنصفانه بود که لازم ديدم مطلبي را در بررسي منصفانه و سازنده...
ما به رسم هر ساله مان اسفند که مي شد چمدان بسته و نبسته دم در بوديم و آماده ! اصلا دلمان شرطي شده بود . اين روزها که مي شد بي قراري مي کرد . هي ما مجبور بوديم دست بکشيم بر سرش و دلداري اش بدهيم بگوييم : دلم! آرام بگير چند هفته اي بيشتر نمانده ...!
يه کاغذ توي دستش بود. خيلي عجيب داشت مخفي اش مي کرد انگار شيطنتم گل کرده باشه، به شوخي و جدي ازش خواستم که نشونم بده و اونم اصرار داشت که نشون نده چند دقيقه بعد بدون اينکه حواسش باشه، گذاشتش يه جايي جلوي چشم من يهو با يه تشويشي گفت: ديديش؟
اين مطلب برداشت هاي من با توجه به عکس و فيلم و داستان و ... در مورد فيلم هاي جشنواره امسال است و اميدوارم راهنماي خوبي باشد براي آنها که کم کم تب جشنواره گرفتارشان مي کند. پديده هاي احتمالي يا فيلم هايي که بايد حتما ديد: «طبقه حساس» كمال تبريزي قطعا اولي شان است....
بعضي وقت ها مي شود کسي يک عمر صدا و حنجره اش را وقف اهل بيت (عليهم السلام) کرده باشد ، ولي از امتحانات بزرگ زندگي اش موفق سر بر نياورد. و يا حتي بالاتر از آن ، مي شود، عده اي را هم با خود همصدا کند و جمعي را هم به اين امر هدايت کند
اگر اميد مثل يک شعاع نوراني باشه، مي شه ابري بياد مسيرش رو سد کنه. خب البته نور به مسير خودش ادامه مي ده. اما نه مسير قبلي. اون نور سپيد اميد، وقتي به ابري برخورد مي کنه، مي رسه به قطره هاي ريز آبي که هر کدوم از اون ها اين پرتوها رو به مسيري متفاوت مي بره.
ه در اتاقم که مي رسم؛ به شهيد خرازي هميشه خندان اتاقم نگاه مي کنم . مثل نظامي ها به او احترام ميگذارم و مي گويم: مگر پينت بال بازي مي کرديد که اين طور داريد مي خنديد فرمانده ؟ جنگ بوده جنگ . شوخي که نبوده . وسط آن خمپاره باران چطوري اين قدر قشنگ خنديده ايد در عجبم .
دهه فجر را با سرودهاي حماسي اش و با تصاوير و فيلم هاي سياه و سفيد و قديمي اش دوست دارم، با ديدن و شنيدن يادگارهاي دوران انقلاب يک نوع شعف دروني در دلم ايجاد مي شود، سالروز بيرون انداخت و شکست دادن شاهي که نماينده ي شيطان بزرگ و دوست اسرائيل...
در عصر معاصر بشر به مدد علم قدرت انتخاب خودرا افزايش داده است واز جمله اين انتخاب ها انتخاب اصل و زمان فرزند دارشدن است البته اين که افزايش چنين اختياراتي تا چه اندازه به نفع مادي ومعنوي او تمام شده بحث ديگري را مي طلبد . و در کنار اين قدرت انتخاب ،موضوع فرد محوري ...
شايد 15 سال پيش حضور فيزيكي افراد در هر مكاني به معني حضور واقعي ايشان تلقي مي شد و شايد تنها وسيله ي ارتباط غيرحضوري تلفن با محدوديت هاي خاص خودش بود، اما با اختراع تكنيك هاي جديد ارتباطي، عملاً افراد در هر مكاني مي توانند در محيطِ يك شبكه مجازي نيز حضور يابند ...
يکي از نکات جالب اين سريال اين بود که مسئله ي اصلي سريال با حمله ي آمريکا به هواپيماي مسافري ايرباس و فوت مادر باران شروع شد، ولي در قسمت پاياني با اين همه مشکلاتي که در نتيجه ي آن رخداد، رخ داد، باران گفت که کاش مادرش در آن هواپيما نبود! گويا آمريکا هم مثل بقيه مسائل، پاک شده بود.
رمان «غنيمت» نوشتهي صادق کرميار، چاپ نيستان 182 صفجه...اين کتاب، داستان يکي از فرماندهان دفاع مقدس به نام اصلان است که همسر و دخترش دريا درخرمشهر و جلوي چشم خودش با انفجار جلوي خانهشان کشته ميشوند. حالا که جنگ تمام شده و او داراي همسر و فرزنداني در تهران است
مسافرتراز هميشه سفربخير مي گويم به کبوتري که سپيد احرام پوشيده طواف بقيع را... *** باران تر از هميشه به بدرقه ي زائري مي روم که آرزوي مرا مي چشد و دعايي را لمس مي کند که بر انگشتان من روييده بود...
اين مراعات نظيري که هنرمندانه مي نويسي اش در زندگيم، قشنگ ترين لحظه هاست ميان اين روزهاي ابري زمستان .اين تناسب بين لبخند شهدايي که ستون هاي پل را به عکسشان آويخته اند تا شهر آوار نشود روي مردمان . تا هر کسي که خسته از زندگي و عادت از اين اتوبان رد مي شود به عکسشان نگاه کند...
سري مي چرخانم توي سالن، ببينم کسي نيست به دادم برسد؟ نيست. توي دلم مي گويم کاش اين جا يکي پيدا مي شد که دغدغه داشت. سر صبحي حالم بد مي شود از اين همه بي تفاوتي. يک دفعه به ذهنم مي رسد بروم يک بطري آب معدني بخرم. خدا را شکر آن جا براي رفاه حال شهروندان! يک سوپري هست.
بحث تحکيم بنيان خانواده يکي از مهم ترين بحث ها و چالش هاي امروزي جامعه ما است که با توجه به شکسته شدن قبح طلاق و کم شدن نرخ ازدواج بين جوانان بايد با دقت خاصي به آسيب شناسي و چرايي تعضيف بنيان خانواده پرداخت.