قبله ي اول مسلمانان است و محل عروج بزرگ پرچمدار اسلام جايگاه پيامبران متعددي است و با اهميت براي امت اسلام قلب جهان اسلام به شمار مي رود و اميد براي محرومان کشوري مستقل بود با مردماني آزاد و آزاد انديشاني بزرگ صهيونيسم به بهانه ي واهي بر گشت به موطن خود بدان جا قدم گذاشت خاکش را اشغال کرد و مردمانش را اسير خانه هايش را ويران نمود و کشتزار هايش را خشکاند در تنگناي محاصره اش قرار داد از او آب و نان را گرفت تا عزتش را بربايد و افتخار مسلمان بودنشان را از بين برده و در

صعصعه پرسيد روزي از علي/ که اي علي اي آيت سر جلي/ ايکه هستي آيت عظما ي رب/ اي وجودت آفرينش را سبب/ از حضورت دارم اينک اين سؤال/ پاسخم ده روشن اي نيکو مقال/ از تو ميخواهم ،بگوئي يا علي/ از چه رو از انبيا تو افضلي/ گفت مولا ،بگذراينک زين سؤال/ از چه خواهي تا بگويم شرح حال/گفت: ميخواهم مقانت نزد من/ بيش ازين روشن شود يا بوالحسن/ گفت:پس بنشين و سِرّ آن شنو/ آنچه مي گويم به گوش جان شنو/

علي (ع) هنوز در زمان غيبت امام زمان و هم اينک نيز مظلوم است که حتي شيعيانش قدرش را نمي دانند که هنوز راه آشکار و نهج بلاغش را گام نمي نهند، علي (ع) هنوز مظلوم است که ولايتي را که ادامه ي ولايتش است را مظلوم مي دارند، علي (ع) هنوز مظلوم است چرا که نه تنها مسلمين با انحرافات بر نمي خيزند بلکه هر روز تحريفات و انحرافات جديدي در دينش ايجاد مي کنند، علي (ع) هنوز مظلوم است، چرا که شيعيانش به راحتي گوش به دشمنانش مي سپارند و دشمنان امامت و ولايت را دشمن خويش نمي شناسند، علي (ع) هنوز مظلوم است که افراطي

در جملات مقام معظم رهبري چند عبارت خيره کننده هستد: نتيجه، تکليف، واقع بيني، آرمان خواهي، پرهيز از کارهاي ضدتکليف و نامشروع اين عبارات اگر چه يکي نيستند ولي با يکديگر نه تنها منافاتي ندارند بلکه حتي با يکديگر در ارتباط و تعامل ند اما اين ارتباط به صورت عرضي نبوده و بعضاً برخي از اين موارد در سطح بالاتري قرار دارند. آرمان چيزي است که بهترين شرايط را شامل مي شود، شرايطي که در آن حق بر باطل غالب شود و هيچ ظلمي صورت نگيرد، شرايطي که دستورات الهي به صورت کامل در جامعه جاري شود و تمام روابط بشري

گر در خصوص دولت نهم باشد صحيح است، اما در مورد دولت دهم خيلي بعيد به نظر مي رسد، اگر چه بارها مقام معظم رهبري به مجلس توصيه به تصويب قوانين کاربردي و عملياتي نموده است ولي در کنار هر يک از اين توصيه ها، به دولت نيز توصيه شد که قوانين مصوب را بايد اجرا نمايد ولي آقاي احمدي نژاد به اين بهانه که قسم خورده است تا قانون اساسي را پاس بدارد گمان مي کند بايد مرجع تأييد قوانين نيز خودش باشد و اينچنين است که رييس جمهور خودش را قانون مدارترين مي داند چرا که در انبوه قوانيني که دولت دهم ناديده انگاشت براي

يعنى اگر من امشب عاشقت شوم انگار هزار ماه است عاشقت شدم... يعنى انگار كه از اول هم عاشق خودت بوده ام... اگر بشود يعنى مى توانم يقين كنم كه چشم بر همه ى گناهاى گذشته ام بستى و دوباره به عبد شدن من اميداوار شده اى ... اگر بشود ... چه شود ... پس من امشب از خودت مى خواهم ... از خودت مى خواهم كه بيايى و دستم را بگيرى و نگذارى ديگر دستم را از دستان مهربانت بيرون بكشم از خودت مى خواهم كه اين دل صاحب مرده را به راه خودت و دوستدارانت بكشانى از خودت مى خواهم كه خودت در ك

در کنار تمام پيچيدگي هاي تکليف گرايي، يک ميانبر براي رسيدن به اين اصل وجود دارد و آن ولايت مداري است، يقيناً يکي از مهمترين و قطعي ترين نشانه ها براي شناخت تکليف، دستور صريح ولي است، به عنوان مثال وقتي ولي فقيه در مسئله اي بيان مشخصي دارند بايد به آن عمل نمود، مثلاٌ در بحث انتخابات وقتي مي گويد بايد به اصلح رأي داد و يا اين که اگر کسي اصلح را نمي شناسد از اهل شناخت و بصيرت بپرسد، بايد به دنبال شناخت اصلح با تحقيق و در کنار مشورت با اهل نظر خود را مکلف دانست، نه اين که به اين فکر کنيم که آيا اصل

به شورش برخاسته اند ابرها.. باز خورشيد را صف به صف استتار کرده اند .. باز خلق صبح تنگ است.. بي دليل هم نيست.. دل که دروغ نمي خواهد.. خورشيد تنها يکيست.. متعال و زيبا .. آن هم فقط تويي مولا.. اين آسمان از آن توست.. از آن آفتاب تو.. ببين در غياب تو.. رمق ندارد براي زندگي .. رو ترش مي کند آبي نمي شود به سادگي اما غروب هنگام چگونه جانفشاني مي کند سرخ مي شود زرد مي شود از لاي ابرها

اصولگرايان را به دو شعبه مي توان تجزيه نمود، يكي آن اصولگرايي كه در قالب تعاريف جناحي و تشكلاتي از قديم تعريف شده بودند و به عنوان اصولگرايان سنتي مطرح بودند و به كار تشكيلاتي و مصلحت سنجي هاي سياسي اصالت مي دادند و ديگري افراد و يا تشكلهايي كه بعدها و عموماً بعد از اصلاحات در دامنه تعريف اصولگرايي ورود پيدا كردند و مبادي به مباحث حزبي و گروهي اصولگرايي نبودند ........

خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودين و خانواده‌هاي معظم شهدا و بدا به حال من که هنوز مانده‌ام و جام زهر آلود قبول قطعنامه را سرکشيده‌ام و در برابر عظمت و فداکاري اين ملت بزرگ احساس شرمساري مي‌کنم... قبول اين مسئله براي من از زهر کشنده‌تر است؛ ولي راضي به رضاي خدايم و براي رضايت او، اين جرعه را نوشيدم... شما مي‌دانيد که من با شما پيمان بسته بودم که تا آخرين قطره خون و‌ آخرين نفس بجنگم؛ اما تصميم امروز، فقط براي تشخيص مصلحت بود و تنها به اميد رحمت و رضاي او از هر آنچه گفتم گذشته و اگر آبرويي داشت