ديکتاتور اصلي مصر
آيا فکر نمي کنند همان هايي که اين اواخر مبارک را اداره مي کردند، همان شوراي نظامي اکنون مصرند؟! آيا همين شورا نبود که يک دادگاه فرمايشي براي مبارک ترتيب داد؟! آيا همين شوراي نظامي با ظاهر دموکراتيک، مجلس و دولت تشکيل ندادند تا اگر خودشان برسرکار آمدند به ظاهر از رأي مردم تمکين کنند و اگر خودشان رأي نياوردند صفحه ي بازي را به هم بزنند؟! آيا همين برنامه نبود که منجر به تعطيلي مجلس مصر و عدم اعلام برنده ي نهايي انتخابات رياست جمهوري گرديده است؟! آيا همان روند طولاني ليبي و بحرين و يمن در مصر اتفاق
تحميلگري فقاهتي
بحث بر الزامات مديريت حکومت و نحوه ي مواجه ي مقلدان و حاميان مراجع با نظرات ولي فقيه است. فرض کنيد اپراتورهاي مختلف مخابراتي براساس قوانين کشور و مجوز لازم از ولي فقيه در مناقصه اي شرکت کرده و پس از برنده شدن و نصب و توسعه ي تجهيزات، ناگهان فردي از يک يا چند مرجع تقليد ديگر استفتا مي کند و ايشان نيز مکالمه ي تصويري را به دليل کثرت ضررها نسبت به منافع، غيرمشروع اعلام مي کنند و ناگهان يک موج رسانه اي از سوي حاميان يا مقلدان اين مراجع راه مي افتد تا جلوي مسئله را بگيرند، نمي خواهم بگويم که اين گونه
انتقاد شديد از آيت الله مصباح!!!
دست به قلم شدن و نگاشتن شايد آسان باشد، اما آنچه مهم و البته دشوار است پايه و اساس نوشتار است. بسي جاي تعجب است که فارغ از دروغ و تهمت، حتي ذرهاي جانب انصاف و مردانگي و اخلاق هم رعايت نميشود. گاهي بايد شنيد و گذر کرد. اما آنچه که بيش از همه مايه تعجب ميباشد، پرسشِ پرسشگري در روزنامه جمهوري اسلامي (1/4/92) است که نه تنها رعايت مراتب سائل و مسئول و استاد و شاگرد را ننموده است، بلکه پرسشها شرايط ابتدايي يک پرسش صحيح و قابل سوال را هم ندارد.
عريضه اي براي ضمير مخاطب ِ سبز
مثلا شما خانه ايد ،مثلا در خانه نشسته ايد، و شما حتما در اين ماه شعبان روزه هستيد و ميخواهيد لب به افطار بگشاييد، که من ِ درمانده ي مسکين سر ميرسم، در ميزنم ، دست هاي خالي ام را بالا ميگيرم و ميگويم :
کــــــــــــــــــريم ، اين دست ها تهي است از آنچه که بايد پر باشد ! کريـــــــــــم ، مسافر ِ دنيا هستم و توشه ندارم ! کــــــــــــــــــــريم ، توان ِ توشه چيني هم ندارم ... نه آدابش را بلدم ، نه همتش را ... .
شکست يا پيروزي؟
در اين ميان طبق معمول بازي از چند وجه شروع شد . يک وجه آن در داخل کشور و به دست بازمانده هاي فتنه 88 و برخي ديگر از غافلين و به عمداً به خواب رفته ها بود و وجه ديگر آن طبق روال هميشه در آنسوي آبها . نکته جالب اينجا بود که هر دو طرف ماجرا در محاسبات خود اشتباه کردند . اشتباه بزرگ آنها ، جايي بود که بر روي کليد واژه " گزينه نظام " کليد کردند . برنامه ضد انقلاب بر اين اساس استوار بود که با معرفي يک نامزد خاص ، وي را به عنوان گزينه نظام معرفي کنند و در اين مرحله هم دوحالت پيش آوردند که به خيال باطل
من به پاهاي خويش شك دارم
من به پاهاي خويش شک دارم/
ارتفاعم چقدر پست شده ست /
سايهام را بگو ! که مي لرزد/
مثل ديوانهاي که مست شده ست /
من نميدانم اين چه تقديريست/
اينچنين در به در نبودم من /
فکر من سوخته ست ؛ از باران/
اينهمه بي خبر نبودم من/
شدهام شاعر عروسکها/
واژههايم چقدر مشکوکند/
اثري ديگر از نگاهم نيست/
استخوانهاي بودنم پوکند/
چنتهام خالي است و توپم پر !/
مثل يک چاله مچاله شده/
به حسابم چقدر بي دردي
آه اين روزها حواله شده
پيش پروانه مثل شم
دلواپسي آينه ها
بايد غـــزل چشم شما را بنويسم/
دلـــواپسي آيــــــنه ها را بنويسم/
روي ورقِ آخـــــر قلـــــــب نگرانم/
بنشينم و با عشق،خدا را بنويسم/
وقتي همه جا غرق سکوتِ دلِ شب شد/
با بغــــضِ گلـــو ، سوز صـــدا را بنويسم/
گير است دلم در قفس چشم تو ، اما/
من حــالِ خوش مـــرغ رها را بنويسم/
سرتاسر عمرم شده يک قصه ي غمگين/
افســوس ندانم که کـــــــجا را بنويسم/
مي گفت طبيبم که شده درد تو بسيار/
ديگــــــر نتــــوانم که دوا را بنويسم
دلايل اصلي اصرار بر دروغ تقلب
بعد از انتخابات 88 پيگيري در خصوص ادعاي تقلب، از سوي کساني که مدعي قانون گرايي بودند به بدترين و ساختار شکنانه ترين رفتارهاي اجتماعي کشيده شد. ادعاي تقلب در انتخابات، با اصرار بر ابطال آن همراه شد و نظام در حراست از رأي مردم و قانون دربرابر اين خواسته تسليم نشد. تسليم نشدن در برابر اين خواسته با عدم هرگونه اقامه ي دليل در باب تقلب همراه بود، مواردي مانند توزيع سيب زميني و سهام عدالت که در بدترين و بدبينانه ترين حالت مي توانستند، تنها مانند تخلفاتي که در ساير انتخاباتها نيز رخ داده بود شمارده شود
تخريب يا نقد؛ مسئله اين است
انتخابات بارزترين جلوهي عملِ اجتماعيِ مکلّف است. عملي که در فرايند پيچيدهي آن چارهاي جز کنکاش در شخصيت تعدادي از مؤمنان براي رأي به برخي از ايشان نيست. و اين ورود، نزديک شدن به خطوطِ قرمزي است که مرزهاي بُرّندهي حقوق الناس، آن را در برگرفته است. محوطهاي که شريعتِ مقدس، بسيار بر آن حساس بوده و بر تقوا در آن تأکيد فراوان دارد. ورود به انتخابات ورود به چنين عرصهاي است.
دست نگار ازلي
غارِ حرا سپيده دم آينه ي خدا نماست/
هر چه در او نظر کني ماه جمال مصطفي ست/
آمده اي و درکَفَت، دستِ نگارِ ازلي/
آمده اي و پاسخِ لَن تَرَني شده بلي/
نِي به مرامِ شافعي، نِي به طريقِ حنبلي/
آمده اي به دعوتِ خلق، به مذهبِ علي/
چون که علي به قولِ تو حق و مدارِ حق بود/
عرصه ي بيکرانه را يکّه سوارِ حق بود/
داده خدا به دست تو دست، به ياعلي مدد/
کرده چنان خدا تورا مست، به يا علي مدد/









