ســـــــــرابـــــ . . .
بعضي ها با ديدن اين عبارت کفش هايشان را در مي آوردند و گوشه اي ميگذاشتند و وارد ميشدند
بعضي هم با کفش
و يک تذکر همگاني مدام به دانشجويان زائر داده ميشد که :
"خواهرا به هيچ وجه بدون جوراب نباشيد"
"پوشاندن پا واجبه و بدون کفش رفتن مستحب"
"اگه جوراب نداري کفشتو در نيار خواهر من"
يک نفر بلند تذکر داد:"بدون کفش رفتن مستحب نيست !"
دانشجوها وارد فکه شدند . . .
فکــــــــــه خاکستري بود
از پشت عينک هاي دودي
که درست زير سربند "انا عمار " جاي گرفته بود
بعضي قدم هايشان
شهدا
روزگاري بود خانواده اي شاد و مسرور از اينکه خداوند سبحان به آنان پس از گذشت چندين سال طاقت فرسا و طولاني نوزادي پسر به آنان عطا کرده بود که اين طفل صغير تنها فرزند آنان محسوب مي شد زيرا آنان ديگر از طراوت جواني به در آمده بودند .
گذشت زمان براي آنان خيلي زود رقم ميخورد و آن نوزاد کوچک را روز به روز تبديل به جواني برومند و زيبا ميکرد.
حمله، جواب حمله...
تکيه گاه محکم اين نظام اسلامي و مقام معظم رهبري همين مردم هستند که نشان دادند مي توانند نقطه اتکاي قابل اعتمادي براي ميهنشان و ولي خويش باشند. اين مردم با حضور در تمام عرصه ها و صحنه هاي حساس انقلاب نشان داد که جمهوري اسلامي مورد تاييد مردمش است و پشتوانه مردمي نيز دارد. در اين سي و سه سال عمر انقلاب هيچ عرصه اي اعم از جنگ و . . .
جغرافياي بيت المقدس؛دفترچهارم
ناصرخسرودر وصف بيت المقدس مي نويسد : شهري بزرگ است . آن وقت که ديديم بيست هزار مرد در آن بودند، بازارهاي نيکو و بناهاي عالي داشت و همه ي زمين سنگفرش بود و هر کجا کوه بوده، بُريده اند و هموار کرده اند، چنانکه وقتي باران مي بارد، هم? زمين شهر پاکيزه مي شود . در آن شهر صنّاع (صاحبان حرف و هنر) بسيارند. هر گروهي را، رَسته اي جداگانه باشد .
تقويم ايران دقيقترين درجهان
تقويم جلالي يا ملكي تقويمي است كه در زمان سلطنت جلالالدين ملكشاه سلجوقي تدوين شد كه تقويم فعلي ايران به همان پايه است. به همين علت خواجه نظامالملك و سلطان ملكشاه در صدد اصلاح تقويم برآمدند، در نتيجه جمعي از منجمين مامور تنظيم تقويم شدند كه تقويم را اصلاح کنند. سال جلالي از اول بهار (نوروز سلطاني) آغاز ميشود. اسامي ماهها عبارتند از فروردين الي آخر و سال به فصول چهارگانه تقسيم شده است. در اين تقويم اول سال روزي است كه خورشيد بين ظهر روز قبل و ظهر آن روز وارد برج حمل (نقطه گاما) ميشود، به همين
خدايا . . . فرشته لطفا!
سال جديد را با يک عالمه پيچ و خم و بن بست شروع کرده ام
پيچ هاي تندي که غفلتش مزه ي پرتگاه دارد
بن بست هايي که از پشت بلنداي ديوارش فقط و فقط و فقط آسمان پيداست
اينطور وقت ها مينشيني پشت همين ديوار و چشم ميدوزي به آسمان
:
خدايا کمک
خدايا کمک (تر)
خــــــــــــــــــــــد ا ا ا ا ا
خيــــيـــــــــيــــيــلي کمک
. . .
جشن تولد بدون مادر....
مادرم .اي تاج سرم.44 سال در همچين شبي با مشقات فراوان و با امکانات کم آن زمان مرا زادي 43 جشن و سالروز تولد را گذراندم.اکنون يازدهميم زادروز هست که بدون تو و در غياب تو دوستان و اقوام برايم پيامهاي تبريک ميفرستند .مادرم اي همه کس و همه چيزم.زحمات و درد و رنج زادن و شب بيداريهاي تو , .تب کردنها و بيماريهاي من و غم و غصه خوردن تو بود..بازيگوشيهاي من و ذوق کردن و خنده هاي از ته دل تو بود..نمنمک بزرگ شدن من و ماشاالله گفتن هاي تو بود..دعواهاي کودکانه من و طرفداريهاي تعصبي تو بود...مدرسه رفتن هاي من
پارسي بلاگ هم؟؟
چرا؟؟چرا مطالب کپي پيست شده از وبلاگهاي ديگر که فقط با تعويض عکس همراه است در مجله زياد ديده ميشود؟احاديث و روايات و زندگينامه ها بايد در مجله باشند اما بايد بيانشان ...عکسشان يا نوع نگارش لايق برگزيده شدن باشد....خوب من هم يک حديث مينويسم و يک عکس...بسيار هم پيام دارد ،پس پيامرسان براي چه وجود دارد؟براي همين پيامهاي کوتاه و زيبا ...!کسي که ساعتها مينشيند و مينويسد و عکسي مناسب تهيه ميکند...کسي که بيانش به دل مينشيند ...کسي که مشخص است نثر زيبايي دارد...کسي که براي خواننده ارزش قائل ميشود و هرمط
هفت سين در ميدان
نمي دانيم چند نفر از حاظران در اين عکس امروز در اين عکس ، نوروز 1391 را درک کرده اند اما بي شک ، نوروز حقيقي براي آنان ، همان روزهايي بود که دل هايشان با صيقل آتش و خون ، آيينه ي خورشيدِ اسلام ناب محمدي(صلوات الله عليه) گشت.
سال هاي دفاع مقدس ، هفت بار ، نوروز را تجربه کرد.از اين «هفت نوروز» بدون شک ، نوروز سال 1360 و نوروز 1367 ، حال و هواي عيدانه در ميان رزمندگانِ حاضر در ميادين نبرد وجود نداشت. در اولي به دليل تجربه تلخ اولين ماه هاي اشغالِ خاک ميهن ، و در دومي ، به دليل شوکِ ناشي از جنايت
شاعرم کردي ....آقا -(2)
(اگر در آينه بيني جمال زيبا را***زعشق خويش ملامت نميکني ما را)
(کسيکه صورت يوسف نديد،نيست روا***که سرزنش کند از عشق او، زليخا را)
(حديث حسن تو و عشق من ببرد از ياد***حکايت غم مجنون و حسن ليلي را)
(به رهگذار تو سر ميگذارم از سرشوق***بدان اميد که بر چشم من نهي پا را)
(زهجر ماه رخت هر شب از ستاره اشک***روان زديده چو دريا کنم ثريا را)
(بياد قبيله رويت چو در نماز آيم***زآب ديده چو دريا کنم مصلي را)









