مژده بده يا علي
مژده بده يا علي که ماه صفر رفت / رفت اگرچه به اشک و خون جگر رفت / در جگر اين غروب سرخي و صفرا است / آه چه بر کشتگان ماه صفر رفت / آه ز سوزي که در خرابه ي محنت / بر جگر کودکان ز داغ پدر رفت / با همه ي روسيهي آمده ام باز / مژده بده يا علي که ماه صفر رفت / بازبگردان اگر رسيد بلايي / بازبگردان اگر قضا و قدر رفت
برهنگي گل شيفته !
از عرياني تنش نمي ترسم . برهنگي اش ؛ چون جرقه اي بر بوته هاي خشک خار است . به همان سرعتي که شعله مي کشد به همان سرعت خاموش مي شود . تب تندش بر اندام سرد مردم يک شبه فروکش خواهد کرد ( مثل پخش فيلم زهره ) و صبح که خورشيد باز بدمد مردم به دنبال چيز داغ تري مي گردند !
از عواقبش نگرانم که زير پوست پف کرده ي جامعه مي ماند و لول مي زند تا آن قدر رشد کند که قدرت خروج از پيله ي گستاخي را پيدا کند .
من از اين بيمناکم که گستاخي پرده ي حيا را بدرد و گروهي بخواهند چون او عريان شدن را تجربه کنند و اين نگرا
شما تا حالا "خاله زنک" ديديد؟
(يک خانوم چادر به سر ) از اين چادر ها که تو خونه وقت نماز سر ميکنندو باهاش براي خريد هم بيرون ميرند)بهنام عصمت خانم رو تجسم کنيد که تو ميوه فروشي محل همسايه اش عقدس خانم رو ديده و دارند با هم حرف ميزنند (خاله زنک بازي ميکنند:-شنيدي زهرا خانوم و شوهرش کارشون به جاهاي باريک کشيده؟- راست ميگي خواهر؟ قضيه جديه؟ ...
يا غريب الغربا . .
ماه و خورشيد و فلک هر سه عزادار امروز /
ديده ي خلق جهان نيز همه زار امروز /
چرخ گردنده شده حول عزا در گردش /
کشور طوس شده نقطه ي پرگار امروز /
گشته خاموش چو خورشيد جهان تاب رضا /
شده تاريک جهان همچو شب تار امروز /
چشمها چشمه ي خون گشته و دلها يم غم /
خيزد از ناي بشر آه شرر بار امروز /
قاصد غم خبر آورده که از زهر جفا ...
بعد نبي الله چه شد?
ميگويند وقتي علي از آن برگشته بود جاي نبود که بتوان سفيدي بدن مولا را نگاه کرد.جنگي که همه رفتند و کسي که هميشه ماندني بود ماند.
(همه رفتند ولي باز علي مي ماند......)
ماجرا ادامه مي يابد تا...اين هم شعري از خودم در باره وفات پيامبر:
بعد تو اسلام به اغما رسيد/
بعد شما قصه به اينجا رسيد/
بعد تو غربت به تجلي رسيد/باغ به آن حاکم جعلي رسيد/بعد تو مظلوميت احساس شد...
نباتي نين عرفاني شخصيتي - مقاله تركي
آذربايجانين آدليم عارفلريندن و باجاريقلي و گوجلو شاعرلريندن اولان حكيم سيد ابوالقاسم مير يحيي اوغلو نباتي1191 -نجي ه.ق قره داغين دوغو ديزمار ماحاليندان اولان اوشتوبون كندينده حضرت پيغمبره منسوب اولان محترم بير عائيله ده دونيايه گؤز آچدي
اي دل ِ نا صبور
صبح تلخ از راه رسيد. دهه ي اخر صفر که ميشود ، بار همه يدنيا روي سينه ام مي نشيند از ترس امدن امروز...روزي تلخ و سنگين . روز رفتن عزيز ترين افريده خدا. بنده اي که محبوب ِ محبوب بود. و هيچ مخلوقي از خالق آن نديد که او. ياد روزهاي اخر مي افتم... از سفر اخرين بگير تا... لحظه ي امدن مأمور معذور اجازه گرفتنش ازبي بي دو عالم وبعد صداي گريه ي فاطمه...گريه اي که ديگر قطع نشد!
معتاد محله ي ما...
هيچ وقت آدم هاي معتاد را دوست نداشتم.دوست که نداشتم هيچ..متنفر هم بودم. هنوز هم دوست ندارم.هنوز هم متنفرم.مخصوصا اگر اين معتاد جوان هم باشد.
خدا به آدم عقل داده که مثل آدم زندگي کند.اگر کسي تصميم گرفته اين نعمت خدادا را ببوسد و بگذارد بالاي طاقچه و لذت بي مقدار نشئگي و هپروت را به سالم زندگي کردن ترجيح بدهد،پس هربلايي که بعدها سرش مي آيد . . .
درمان زخم پاي بيمار ديابتي
درمان زخم ديابتى آسان نيست براى اينكه عوامل زيادى در شروع و ادامه زخم دخالت دارند. براى درمان موفق و با دوام لازم است كه به تمام اين عوامل توجه شود:
•برداشتن نسوج مرده
•كاهش عوامل تشديد كننده
•كنترل قند
•كنترل عفونت
•آموزش بيمار
•در صورت نياز ترميم عروقى
باباي كربلا ...
اين بار با هميشه فرق داشت!
مثل همه روزهاي بي قراري ام نبود، که هواي دلم ابري مي شد و بغض راه نفس را بر من مي بست، اما نمي باريد!
اين بار بغض فروخفته ام قصد شکستن داشت
و شکست!
و باريد !
آنقدر که گنبد طلايي ات، در برابر چشمانم تار ديده مي شد!
و من همچنان مي باريدم و برايت حرف مي زدم! نه با زبان، که با دل!
که اين همان آرزوي ديرينه اي بود که . . .









