فراموشي در مسير توافق
اگر رهبري تأمين 190 هزارسو که معادل نياز نيروگاه بوشهر بوده را خط قرمز اعلام کردند تنها به اين دليل بود که قبلاً نيز طرف مقابل از تأمين چيزي که مکلف به آن بوده (مثل تأمين سوخت 20 درصد مورد نياز تأسيسات درماني) استنکاف کرده بود و تأمين نياز داخلي فعلي، يقيناً در جهت حفظ حداقل هاي منافع ملي بود، فرضاً ما علي رغم توان براي صادرات سوخت هسته اي تا مدتي به اين کار...
فال حافظ
مثل موسيقي آرامي که خوابت مي کند/
عشق مي آيد به آساني خرابت مي کند/
هرچه مي گويي که بکذر دوري از او بهتر است/
فال حافظ باز با شعري مجابت مي کند/
مي شکستي کاش با حرفي سکوتم را که گاه/
خواهش يک شيشه را سنگي اجابت مي کند/
خمره خمره درد ها مي گذارم زير خاک/
دل نترس اين خمره ها روزي شرابت مي کند/
زندگي بي عشق يا مردن...
نامه اي به روحاني
جناب آقاي روحاني! سلام؛
در آستانه دومين سالروز انتخاب شما به عنوان رئيس جمهور ايران اسلامي هستيم و به رسم ادب، اين ايام را به شما تبريک مي گويم؛ انتخابات با همه شور و غوغايش انگار همين ديروز بود و هنوز بيشترين تصوير ذهنيم از شما آن تصويري است که شما کليد بزرگي را بالاي سرخود گرفته بوديد و مطرح ترين شعاري که از شما به ذهن دارم دفاع قاطع شما از امکان...
وَاسْمَعْ دُعائي
در زير نور ماه شعبانت/
تنها نشسته بنده ات امشب/
دارد مفاتيح الجنان در دست/
ذکر لبانش يارب و يارب.../
چشمش پر از اشک و دلش لرزان/
وَاسْمَعْ دُعائي بر لبش جاري/
آهسته و آرام مي گويد :/
از حال و روز من خبر داري.../
اِنْ کُنْتُ غَيْرَ مُسْتَاهِل... امّا.../
امّا تو اهل جودي و احسان/
من با تمام اين بدي هايم/
دارم به خوبي هاي تو ايمان/
در زندگاني کرده ام عادت.../
با لطف هاي تو ...
قصد جسارت نداشتم
دير آمدم نه اينکه سعادت نداشتم/
با عرض پوزش از همه، ساعت نداشتم/
گفتيد رمز عشق مگويم از اين به بعد/
حق با شماست قصد جسارت نداشتم/
رفتيد سمت ميکده ها، من نيامدم/
دوران توبه بود و طهارت نداشتم/
شرمنده ام که باده نخوردم کنارتان/
خب! تازه کار بودم و عادت نداشتم/
يک بار هم که رافت قاضي به ما رسيد/چون دوست دشمن است شکايت نداشتم/
في الجمله...
ابر احساس
قلبي که در آن حس ترديد تو جاري است/
املاک بنگاهي براي واگذاري است/
بعضي فقط در زندگي شان سود بردند/
من کارهاي زندگيم افتخاري است/
يک پادگان سخت گير فصل سردم/
سرباز صفر دلخوشي هايم فراري است/
قلبم به درد آمد و درد آمد به قلبم/
فرقي ندارد هر دو نوعي بي قراري است/آمد به ديدارم و حالم را نپرسيد/
ديدارهاي اينچنيني سر شماري است/من هرچه دارم...
مزون صبح
به اشتياق عزيزم خدا جنان بدهد/
و مي شود که جنان را به ديگران بدهد/
خداي من! نکند فرصت رسيدن را/
کسي به شوق بهشتت به رايگان بدهد/
سلام من به پزشکي که روي نسخهء او/
خدا حلاوت اشراق را نشان بدهد/
خدا حلاوت اشراق را ولي اين بار/
سريع و ساده و بي حدّ و بي مکان بدهد/
هميشه در مزون صبح با لباس فلق/
در آن تجسم ميگون که بغض جان بدهد...
قصيده ي عيّوق
دامن کشيده اي به بيابان و کوه و دشت/
دامن ز من مکش مگر از خاک کمترم/
پا در رکاب و سر به کف و جان در آستين /
شمشير بي شکيبم و شير مشمَّرم/
اهل غزل به بلبل وگل خو گرفته اند/
من لاله زارِ دشتِ به خون گشته خوگرم/
چون لاله عيش من همه نذر شهادت است/
کز آب، خون بسازم و بر تَرک سر برم/
هردم عقيق عهد تو را بوسه مي زنم/
جامي دگر نمي طلبد طبع کوثرم...
ترکش آرش
پير شد زاده ي ليلا و جوان است هنوز/
عشقِ بي پيرِ دل من که همان است هنوز/
چشمه ي اشک،بخشکيد ونمي دانم چيست/
آنچه در چشم دل از ديده روان است هنوز/
شبنمِ سرنگران جام شهادت نوشيد/
لاله ي داغ دلم در ضربان است هنوز/
آن نظر کرده که آتش به دل مازد و رفت/
از نظر بازي ما در جريان است هنوز/
حالتي ديدم از آن معنيِ ابروي بلند/
هر سر موي تنم شرح و بيان...
ققنوس مرگ
شب است و ناله ي ناقوس مرگ مي آيد/
و سايه اي که به پابوس مرگ مي آيد/
کسي به جنگ صليباي فتنه آمده است؟/
اذان ماتم و ناقوس مرگ مي آيد!/
«دل صنوبري ام مثل [برگ] مي لرزد»/
کسي نمي شنود؟! کوس مرگ مي آيد!!/
به بالش پَرِ قو، آرميده- گوشاگوش/
بهوش باش که ققنوس مرگ مي آيد/شما که گرم به کوه نبوغ مي تازيد!/
و گرم، هي هيِ معکوسِ مرگ مي آيد...









