<   <<   21   22   23   24   25   >>   >

  سايه هاي خاموش...
لحظه به لحظه ، قامت مي آرايد ، در برابر حجم آن دلتنگي بي مروت که دست بر حلقوم نايي خسته ، تحملش را مي سنجد به آساني لب تر کردني! کوچه اما باريک تر از آن است که سايه اي از کنار ديواري کوتاه تر از رنگ نگاهي سرد ، بدون زاويه باز ، لرزش آغاز کند در برابر بادهاي پاييزي
  برجام زنده است،لابي کنيد!
آقاي روحاني برجام و قطعنامه 2231 را در جمع ايرانيان مقيم نيويورک يک قرارداد بين المللي مي داند، پس درخواست لابيگري، در يک قراراداد بين المللي، مسخره و تنها از يک آدم درمانده و مُفلس، که حاضر به پذيرش اشتباهات راهبردي خود در برجام نيست، به چنين درخواستهايغ حقيرانه اي تن مي دهد!
  قرائت ليبرالي يا انقلابي، کدام را باور کنيم؟!
اگر مردم ايران، قرائت انقلابي حسن روحاني از گفتمان حضرت اباعبدالله را باور کنند، پس؛ خسارتها و خيانتهاي که بر اساس گفتمان ليبرالي حسن روحاني بر مردم و کشور تحميل شده، چه کسي بايد آنرا جبران نمايد؟! زيرا رئيس جمهورمان براي فرار از عذرخواهي در نزد ملت و امام جامعه، اين روزها از اقتدار موشکي و گفتمان انقلابي دفاع مي کند!
  رضاي حسين عليه السلام
به پاي سر روم امشب به كربلاي حسين(ع)/كه بوسه اي بنشانم به خاك پاي حسين(ع)/اگر كه لب بگشايم سخن نخواهم گفت/مگر به مدح حسين(ع) و مگر براي حسين(ع)/ محرم است و دل از داغ او پر از خون است/بريزم اشك غم اين بار در عزاي حسين(ع)/هميشه شكر گزارم خداي سبحان را/ كه لطف كرد و شدم يار و مبتلاي حسين(ع).
  پاسخي به ياوه بافي رئيس جمهور آمريکا
در سايه سار نور خدا ايستاده ايم/ بي اعتنا به شب پره ها ايستاده ايم/ در ازدحام مبهم خط هاي کوفيان/ بر خط ناب آل عبا ايستاده ايم/ تحريم از آب هم بشويم و محاصره/ در کارزار کرب و بلا ايستاده ايم/ دشمن به ما اگر که امان نامه هم دهد/ بر مسلک حيا و وفا ايستاده ايم/ عباس وار، زخمي و بي دست هم شويم/ تا آخرين رمق سر پا ايستاده ايم.
  مظهر خرابه ي شام
منم شهيده همان دختر خرابه ي شام/که پر شد ازغم من دفتر خرابه ي شام/به ظهر حادثه جانم رسيده بود به لب/گرفت جان مرا خنجر خرابه ي شام/اگر چه گلشن مارا زده عدو آتش/منم يگانه گل پرپر خرابه ي شام/ شب شهادت من کربلا ي ديگر بود/شب شهادت من محشر خرابه ي شام/ هزار زخم زبان از عدو رسيده به ما.
  دردِ فراق
رفتي و کرب و بلا روي سر من شد خراب/رود چشمان من از درد فراقت شد پر آب/موج مي زد آب در رود فرات اما چه سود/شد فرات آن روز بهر تشنگان همچون سراب/گيسوانت را روي نيزه تکان مي داد باد/پيکرت خاک و خون غلطان به زير آفتاب/چون به روي نيزه ديدم راس خونين تو را/قلب من آتش گرفت و سينه ي من شد کباب.
  آبي که ريخت
اي آن که با وفاتر از تو به عالم کسي نديد/ آبي که ريخت خون شد و از ديده ات چکيد/ اي غوطه ور به خون شده در نزد نهر آب/طفلي سه ساله منتظر توست، پر اميد/وقتي که ديد راس عمو را به روي ني/ از غصه گشت زلف سياهش ز غم سپيد/اي بهترين عموي جهان در عزاي تو/طفلي سه ساله پير شد و قامتش خميد.
  در آغوشِ دريا
اگرچه سوخته، اين خيمه بر پا مي‌شود باشد/فرار از شعله هاي عشق ـ حاشا ـ مي‌شود باشد!؟/به تن پيراهن مشكي نموده آفتاب و اين/فقط در ماتم فرزند زهرا مي‌شود باشد/ من از بي رحمي سگهاي هار كوفه فهميدم/كه هان خونخوارتر از گرگ صحرا مي‌شود باشد!/سرش بر دامن ارباب، حر با خويش مي گويد/كه مانند حسين اينگونه آقا مي‌شود باشد!؟
  اگر بي غدير به کربلا برسيم!
امروز هم هستند کربلايي نشده هايي که از کربلا درس مذاکره و ذلت در برابر دشمن مي گيرند! به دور از فهم علت جانبازي علمدار کربلا در راه به زمين نيفتادن حرف ولي، حرف ولي و امام را به زمين مي اندازند و تنها در مقام حرافي، ابراز تبعيت از ولي فقيه مي کنند!

<   <<   21   22   23   24   25   >>   >
By: ParsiBlog.com ® Team © 2003