نقدِ نقد
مشکل از روزي شروع شد که اين کلمه به ادبيات فرهنگ ما اضافه شد ( کلمه اي که در تاريخ اين سرزمين خود داراي معني خاص و نظم يافته اي بود ولي دستهايي در کار بود تا معاني غربي آن وارد فرهنگ اين سرزمين شود که متاسفانه شد ) و بيشتر به سمت نقد سياسي گرايش پيدا کرد .... يعني بدبختانه زماني استفاده از اين کلمه رواج يافت که کشور دستخوش تغييرات مهم و تاريخ ساز سياسي و انقلابي بود .... ما حتي در ترجمه اين لغات به فارسي هم دچار اشکال شديم و بيشتر براي کلاس کار ، اين کلمات را بکار مي برديم ....
براي يک سردار
آقاي باقرزاده! مردهايي هستند که با باران مي آيند. «آن مرد با باران آمد»، اما تو آن مردي بودي که هميشه با «ياران» مي آمدي. هر وقت تو را مي ديديم، حتما شهيدي در کار بود. خيلي ها به من و تو طعنه مي زدند که شهر قبرستان نيست! شهر اما حتما قبرستان مي شد، اگر شهدا نبودند! زنده باد تفحص. زنده باد سردار تفحص. زنده باد شهر پر شهيد.
علمدار تفحص! هر جا «مقبره الشهدا»يي هست، همان جا شهر ماست. خانه و زندگي ماست. باباي من اما گمنام نماند. شناسايي شد. در شهر دفن نشد. شهر من بهشت زهراست که هيچ وقت «سلام الله
گپ دوستانه دبيران مجله با کاربران
وارد صفحه خانگي مي شويم ... اينجا به ما فارغ از نام کاربري هايمان دبير هم مي گويند . هر کدام از دبيران اين دوره روزانه براي بررسي پستها و فيدها و رسيدگي به وضعيت اعتراض ها حداقل 2-3 ساعت زمان صرف ميکند، منتي نيست وظيفه است.
سيل اعتراضات به فيدها بسيار بيشتر از پست هاست. فيدها را تک به تک بررسي و برگزيده ميکنيم ، ارزش فيدهاي برگزيده ي هر روزمان را در اتاق شورا با بقيه ي دبيران و نظر نهايي دبيراول به شور ميگذاريم و اگر فيدهاي برگزيده شده راي لازم را نياورد از ليست برگزيده ها حذف ميشود. اکثر ف
انديشه حسين (ع)
در مسير قيام ابا عبدالله آنچه بيشتر از همه به چشم مي خورد، ريزش ها و رويش هاست؛ خيلي ها مشتاق همراهي حضرت بودند؛ اما هرگز به کاروان حسيني نرسيدند؛ مثل آن جواني که نوعروسش را رها کرد و به سمت کربلا شتافت؛ اما وقتي رسيد که همه چيز تمام شده بود! سر حسين بر نيزه بود و پاي زينب در زنجير اسارت... و يا آن يار ابي عبدالله که از دوستان اميرالمؤمنين بود و از همراهان کاروان حسيني. قصه کربلا را پيش تر از زبان علي (عليه السلام) شنيده بود و مي دانست که اين کاروان رو به بهشت در حرکت است. پس، از ابي عبدالله اجا
گل به خودي هاي ما
به راستي چه پيش آمده که برخي گمان مي کنند که منزلت والاي ولايت محتاج تعريف شخصيت مذبذبي چون دبير کل سازمان ملل شده و از کنار واقعيت هاي پيش چشمشان به راحتي مي گذرند.
شايد هم براي اينکه افکار عمومي در تحليل مسائل سطحي نگر شوند، برخي ترجيح مي دهند که از امثال بان کي مون شخصيتي منصف نمايش دهند . طبيعي است وقتي بان کي مون شخصيتي معقول نمايش داده شود بيانيه ي روز قدس وي در محکوميت سخنان رئيس جمهور که از آن سخنان « اها
اسرار کليد اسرار
پيام فيلم کليد اسرار نمونهي بارزي در شکلگيري اين روند نامبارک است. در اين فيلم هيچ سخني از ارزش و اهميت عبوديت خداوند نيست و در صدد است تا چنين وانمود کند که صرفا با رعايت حقوق ديگران و انجام برخي اعمال صالح ميتوان انساني سعادتمند بود. در اين فيلم تنها کساني محکوم هستند که مردم آزاري کنند و حقوق مردم را رعايت نکنند، و افرادي که حق ديگران را دعايت کنند و آداب شهروندي را زير پا نگذارند مورد توجه خداوند هستند، هر چند که تقيدي هم به آداب شرعي نداشته باشند.
پايش و يک اشتباه
در برنامه ي پايش که اتفاقاً برنامه ي خوبي هم هست آقاي قديري ابيانه ميهمان برنامه بود و مشکل اقتصاد کشور را بيش از هر هرکس ديگري متوجه مردم و فرهنگ کارشان دانست، ايشان ميزان پايين بهره وري نيروي کار را ناشي از بي وجداني مردم و کارمندان و کارگران مي دانند، ايشان تورم و گراني را ناشي از عدم خريد مصولات داخلي و عدم توان در مديريت اقتصاد خانواده و به عبارتي بازهم عدم درک مردم معرفي کردند، ايشان همچنين توليد را بهره مند از کمک بسيار زيادي از طرف دولت مي دانند و تازه منت بر سر توليد
جا مانده ام
آن اوايل كه من به حاجي (همسرشان) مي گفتم در اين فضاي مجازي جنگه، حاجي باور نمي كرد و مي گفت اين جنگي كه تو مي گويي، نيست. كار خودش كار فرهنگي بود اما آن اوايل كار فرهنگي در اين فضا را خيلي قبول نداشت اما به واسطه يك اتفاق خاص، نگاه حاجي تغيير كرد. به طوري كه الان وقتي، جايي برنامه و همايشي هست خودش برايم بليط مي گيرد و حتي اگر مسير خيلي سخت و دور باشد، خودش من را مي آورد و بر مي گرداند.
ديدار مدير پارسي بلاگ با کاربران اصفهاني
روز شنبه فرصتي دست داد و توفيق رفيق آمد تا با بعضي دوستان اصفهاني عضو و فعال در پارسي بلاگ و پيام رسان جلسه اي صميمي و خودماني داشته باشيم. در اين نشست، صحبتهايي بين بنده و دوستان رد و بدل شد و در طي آن به سوالات و ابهاماتي که تا حد زيادي بين بسياري از کاربران عزيز مشترک بود، پاسخ داده شد. دوستاني که تمايل دارند اين جلسه را بشنوند، مشروح آن را مي توانند از اين آدرس بارگذاري کنند و يا به اين آدرس مراجعه و آن را بشوند.
اميدوارم در آينده نيز بتوانيم اينگونه جلسات را با کاربران عزيز از ديگر استانها
براي حمزه،سيدالشهدا
شبيه قصه ي خورشيد و ماه و آتش و دود/
شبيه قصه ي سيليّ و روي داغ و کبود/
چرا دلاوري ات را،/
کسي حماسه نگفت؟/
چرا به حرمت نامت،/
کسي غزل نسرود؟/
مصيبت جگرت را/
کسي به روضه نخواند.../
و يا بزرگي تان را ،/
يل احد!
نستود...
دلم شکست شبي که زيارتت کردم/
چقـــدر قبر تو مثل بقيــع . . . خلوت بود/
من و دل و غزلم را بيا ببر با خود/
که بودنم دگر اينجا دمي ، ندارد سود.../
ببخش خامي اين شعر نامنظّم را/









