كَلاَمُكُمْ نُورٌ وَ أَمْرُكُمْ رُشْدٌ
همه ما شاهد بوديم كه عراق در چنگال القاعده قرار داشت. روزي نبود كه چندين انفجار پياپي صورت نگيرد. بيش از هزار وكيل مدافع براي جاني عراق، پيدا شده بود. تاريكي همه جا را فرا گرفته بود و هيچ روزنه اميدي وجود نداشت. زرقاوي، حاكم بلا منازع عراق بود و جكومت عراق بر بخشي از بغداد حاكم. هرجا مثلث مرگ بود و شيعيان در بدترين شرايط به سر ميبردند...
تو اگر دوباره آغاز شوي . . .
تو اگر از اول آغاز شوي
من تورا ميسپارم به خيال
در مبهم ترين نقطه ي مه گرفته ي ذهن ها.
فقط
استعاره هايت را تحويل غزل و رباعي ميدهم.
خودت را يک جاي دست نيافتني
در لابه لاي دم و بازدمم . . . پنهان ميکنم...من ميدانم
کسي به نفس کشيدنم شک نميکند
. . .
تو اگردوباره آغاز شوي
من برايت صفاي آشيانه ي گنجشک ها را آماده ميکنم
تا ويرانه ها ميزبان مهربانيت نشوند...
بي ستاره
در هفت آسمان ... يک ستاره ندارد ... مردي که خورشيد را به سخره گرفت ... و با تيري در کمان ... به جدال ماه رفت ... که پلنگ خفته در او ... روياي کوه را به کويري پيوند زند ... که کفتارهايش ... توله از توله باز نشناسند ... هنگام که ... ماه در محاق باشد و خورشيد ... خاطره اي گر گرفته در کابوسهاي شبانه اش ... امروز بي ستاره ترين مرد ... سه تار خاطره هايش را
به ياد اردکي مي نوازد
که ...
اتل متل ... با طعم نهي از منکر
آقا فرزاد فروزش و علي خليلي و مردونگيشون رو که يادتون نرفته؟ چند روز ديگه ميشه سالگرد جوون مردي و معرفتشون، ميشه سالگرد نهي از منکرشون که با خون خوشرنگ خودشون پاي سند اين واجب رو امضا کردن ... غصه نخور بابا جون / آقا قول داده بياد / درست ميشه زمونه / درست ميشن مشکلات / برو ازش بپرس که / مرد تويي يا فرزاد؟ / همون آقا فرزادي که / چشم واسه ناموسش داد
اصالت مادر چادري!
ياد پچ پچ هاي اقدس خانم و صغري خانم محله بالايي به خير...همونهايي که عصر به عصر با يک سيني لپه و عدس کنار در خانه هاشان مينشستند و بزرگترين دغدغه شان دختر فلاني بود که مادرش چادري و خودش...
لااله الا الله بود که آخر هر جمله شان ميگفتند!...چه قدر زود وقتي رفتند همه اصالت و فرهنگمان را از ياد بريم..چه قدر زود فرموش کرديم قداست ها را،قداست چادرمان ...
دزفول؛ دژ مقاوم
شهر چهارم خرداد، يادم هست که دوم خرداديها تو را شهر آجر خواندند و من تعجب را از هر آجر تو مي خواندم! آري تو دارالمؤمنيني و اين نام را به هزاران نام پرتمتراق روشنفکرانه عوض نمي کني. مي دانم عزيز من ،تو موشک هاي بعثي را به جان مي خريدي و قامت خسته از گذشت دورانهايت را آماج ترکش ها مي کردي تا مؤمنينت گزندي نبينند اما...
إلي علي النقي عليه السلام....
باعث افتخاره که خواهرم انسيه سادات هاشمي از تبار سادات
غزل تقديمي بنده به امام علي النقي عليه السلام رو به عربي ترجمه کرد ...
خالصانه و استادانه ...
اجرک مشکور أختي! ...
لا حاجة إلي غلام أو نديم /
رقِّص الستائر بنسيم /
أنت مؤثّر في السماوات /
أنت شريک في الرياح و في المطر /
نظرتک تروّض الأُسُد /
يا من هو لکل الخلائق صديق حميم ...
دغدغه ي فرهنگي يا فرهنگ بي دغدغه اي ؟
اين روزها صحبت کردن از فرهنگ سازي بيشتر به يک مد و يا اپيدمي تبديل شده است . پاي ثابت کلام همه ي مسئولان و اقشار است .ميخواهد طرف وزير باشد يا مدير کنترل ترافيک اصلا فرقي نميکند ، کافي است چند دقيقه اي به کلامشان گوش کني ، ريشه تمامي مشکلاتشان را نبود فلان فرهنگ مناسب و يا بودن فلان فرهنگ نامناسب مي دانند .
حال در اين شرايط که همه جا صحبت از ...
براي امام نقي عليه السلام
ز حول محور عشق تو جابجا نشوم / قسم به حق که ز دربارتان جدا نشوم / کجاست حرمتتان از غم تو ميسوزم / مرا بکش تو اگر از غم تو تا نشوم / مرا بکش تو اگر از غم تو تا نشوم / بهشت و جنت و رضوان و کل اين دنيا / جهنم است اگر عاشق شما نشوم / به جاهليت عظمي قسم به حق مردم / اگر براي نگاه شما فدا نشوم / من آشناي امام زمان نمي گردم
اگر به حضرت هادي من آشنا نشوم
اعجاز 223
در اين آيه، غرور معلّق به دو صفت «ربوبيت» و «کرم» شده تا علت توبيخ را بيان کند. حاصل مطلب هم اين است که غرور و سرپيچي از اطاعت کسي که او را به سوي کمالش هدايت ميکند و همهي نعمتها و داشتههايش از اوست، کفراني است که هيچ فطرت سليمي در زشتي آن شک نداشته و بلافاصله مرتکب آن را مستحق عقاب ميداند.









