رهبرم خوش هاتي ، باني چاو
گوشيمو درميارم و ضبط مي کنم ؛ فريادهاي شادي و اشک هاي مردم رو ؛ دويدن به دنبال ماشين مقتدا رو ؛ خنده هاي آقا رو ؛ حس ميکنم خون توي رگ هام خشک شده ، ماشين از جلوي من رد ميشه ، فشار جمعيت داره منو به سمت جلو هل ميده ؛ من اما هنوز منگم ...باورم نميشه ؛ يهو مي بينم صورتم خيس شده.ي اختيار به سمت ماشين مي دوم و يه بار ديگه آقا رو از دور مي بينم ...
کشندگان امام حسين عيه السلام
در جاي ديگري از اين کتاب از سلمان نقل مي کند که براي من (نويسنده) بسيار جالب بود! سلمان مي گفت بعد ازماجرا ي سقيقه جز چهار نفر همراه امير المومنين نبودند... من ، ابوذر ، مقداد و زبير که از همه در اين دفاع تند تر بود...
يک دفعه ياد قضاياي پس از شروع خلافت ظاهري حضرت اقتادم و جنگ جمل و همراهي زبير با دشمنان نشان دار امير المومنين درست در زمان رسيدن به آرزوهايش!
اجراي قانون نيازمند اخلاق است!
حال اگر شما جاي اون ها بوديد اختلاس نمي کرديد ؟ شماهايي که مسئوليت خيلي جزئي و کوچکي داريد اما از هر گونه کم کاري دريغ نمي کنيد . مغازه دار محترمي که فقط 50 تومن ناقابل گران فروشي مي فرماييد ، روزي هم از شما سه هزار ميليارد مي دزدند و آب از آب تکان نمي خورد !!
امريكا و عرستان
ولي امروز بايد دانست امريکا نمي تواند با کمک هر کشور ديگري مانند عربستان در جنوب حتي با همکاري ترکيه در شمال به ايران ضربه جدي بزنند.
ايران نه ليبي است ونه افغانستان و نه عراق است ايران امروزي ايران سال 59 نبست.
آقاي ضرغامي! شما درترويج ماهواره مقصريد
آري آقاي ضرغامي مخاطب من شما هستيد، شما كه امشب در اخبار20:30 در يك خود انتقادي انتحاري، بزرگترين انتقاد وارد به خودتان را اينچنين طرح كرديد كه كم از بدي ماهواره گفته ايد با شما هستم!
بچه ها! متشکريم!
چند روز پيش که آن لاين بودم يکي از خانمهاي خبرنگار که اتفاقا وبلاگ فعالي هم تو پارسي بلاگ داره پي ام داد:
- سلام خسته نباشي
- سلام ممنون شما هم:)
- ميگم ميذاشتي جوهر مطلبم خشک بشه! بعد!:))))))
- منظورت چيه؟...
از رفتن آقا به کرمانشاه ناراحتم
من از رفتن امام خامنه اي به کرمانشاه ناراحتم!
من ناراحتم، از رفتن ايشان به کرمانشاه ناراحتم. چرا؟!
چون مي ترسم! از تهراني که ضد زلزله ندارد بايد رفت!
تو هــم مـــداد رنـــگــــي بـــخــــر . . .
مداد رنگي که باشد همه چيز جور است براي خوب بودن. . .
همه چيز مهياست براي لبخند . . .
ميشود شب را با مداد سفيدش صبح کرد . . .
ميشود با ياسي و صورتي اطلسي ها را بوييد . .
با طلايي اش خورشيد را خنداند . .
ميشود با آبي اش کنار چشمه نشست . . .
آبي به سر و صورت زد..حال و هوايي عوض کرد...
ميشود با يک قرمز خوشرنگ خنديد....
با سبز روشن روي چمن ها دراز کشيد.. . .
خواب نما شدم كه...
به کيبوردتان نگاه کنيد... چه رنگي است؟ مشکي؟ سفيد؟
چند لحظه ذهنتان را روي جملات زير متمرکز کنيد:
تصور کنيد کيبورد شما آبي رنگ شده ... تصور کنيد زرد شده... حالا قرمز... حالا تصور کنيد کيبوردي داريد با طرح چوب... و حالا طرح چرم...
من خودم شنيدم!
دادستان کل گفت که ارزش اموالي که اين گروه الآن دارن چهار هزار و پانصد رياله، نه اينکه اين مقدار رو اختلاس کردن. تازه ريال نه تومن.
- خب حالا چه فرقي مي کنه؛ حالا 15 تا کم و زياد، اينقدر زياد هست که من حساب کردم به هر ايراني 40 ميليون مي رسه، اگه اين پول رو بالا نمي کشيدن من و زن و بچه ام روي هم مي شد 120 ميليون؛









