اين باران تابستاني همه را هوايي کرده . هوايت در سرم مي پيچد . آقا ببين چه قدر بعد از باران شهرمان تميز شده . ندبه هاي صبحمان هم هوا را پاک تر کرده انگار . اقا نمي خواهي بيايي ؟ باران که امد . ندبه هايمان را جاري کرديم . عهدمان را بستيم . با تسبيح فيروزه اي براي تعجيل ظهورت ذکر گفتيم . ببين چه قدر بعد از باران خوب شده ايم . آقا نمي خواهي بيايي ؟

آخر مراسم شد و قرعه کشي کردن . 110 بود و 313 و يکي ديگه . گفتم تو دلم بيا ديدي گفتم حاجي شدن هم شانس ميخواد ما رو حج فقرا هم راه نميدن چه برسه حج عمره يهو گفتن 11 نفر ديگه هم برا مشهد قرعه ميکشيمبه آقاهه گفتن يه عدد بگو گفت 13 گفتن نداريم گفت 313 گفتن قبلن گفتين برا مکه گفت اي باباااااااااااا اصلن 113

روز قدس، جهانى است، و روزى نيست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد، روز مقابله مستضعفين با مستکبرين است... روز قدس، روزى است که بايد سرنوشت ملت هاى مستضعف معلوم شود بايد ملتهاى مستضعف درمقابل مستکبرين اعلان وجود بکنند... روز قدس فقط روز فلسطين نيست، روز اسلام است، و روز حکومت اسلامى است...

مخالف شادي کردن نيستم مخالف خنديدنُ دست زدنُ بالا و پريدن هم نيستم اصلاً موافق هر چه بتواند روحيه من را با نشاط‌تر کند هستم! امّا... اين وسط سعي مي‌کنم فقط خودم را نبينم. سعي مي‌کنم کسي را که شاديُ دست زدنُ خنديدن را هم خلق کرد ببينم. سعي مي‌کنم ببينم آن کسي که اين‌ها را خلق کرد طرز استفاده‌اش را چطور براي من قرار داد

امروزه برخي زرتشتيان به حجاب مي تازند و آن را تحميل اسلام به ايران مي دانند. پيش از اين، حمله ي دکتر خسرو خزاغي به حجاب را نقل و نقد کرديم. گويا آنان توجه ندارند که پيش از اسلام، حجاب در ايران وجود داشته و قرائني نشان مي دهد که سختگيرانه تر از اسلام بوده. بنابر اين از جهاتي مي توان اسلام را نجاتبخش زنان از آن دشواري ها دانست

امسال كه گذشت، ولي جوان عزيزي که هنگام مراسم شب قدر داري يک ريز حرف مي زني! از سال بعد اگر خودت نمي خواهي از برنامه ها اسنفاده کني، ديگران را محروم نکن. امسال كه گذشت، ولي آقايي که با وجود ازدحام جمعيت در حرم اصرار داري نمازهاي مستحبي شب قدر را بخواني! از سال بعد نمازها را در خانه يا مسجد محل بخوان و براي مردم مزاحمت ايجاد نکن.

و اگر حصار زمان شکسته ميشد شايد قلب من و تو مجبور نبود اين فاصله را احساس کند... تو با بوي باروت انس ميگيري...من با بوي ادکلن نايس... من کميل و ندبه ميخوانم و گريه ميکنم...تو ندبه زندگي ات را هر روز ناله ميکني... اگر ميبيني اين روزها ساکت شده ام فکر نکن نسبت به زيتون هاي مقاومتت بي تفاوت شده ام ...نه...

ديشب رفته بوديم ديدن نمايش «اذان صبح» در تالار وحدت. آخر نمايش به عادت مألوف همه شروع کردند به دست زدن. يک‌هو عقب سالن محکم و اعتراضي صلوات فرستادند که مردم شهادت است، دست مي‌زنيد؟ جمعيت سالن هم که اکثراً تيپ مذهبي داشتند، دست‌هايشان يکي‌يکي تبديل مي‌شد به صلوات.

آيا به دين و حرف حق خود نيز ايمان نداريد که تصور مي کنيد با ورود در اين عرصه همه چيز را مي بازيد؟ چرا بايد غرب را قدرت برتر بدانيم و خود را مقهور آن؟ آيا اين کار اقرار به برتري و ضعف جبهه ي خودي نيست؟ آيا اگر کتاب منحرفي يا روزنامه و مجله ي منحرفي در کتاب چاپ شد بايد در عرصه نشر را بست؟ به هر اين استدلال براي فيلترينگ منطقي نيست؟

اين روزا دلم يه حال عجيبي داره...انگار داره بدجور نفس نفس ميزنه...به هق هق افتاده... ميشينم کنارشون...نفس ميکشم...ريه هام پر شده از دلتنگي... نفس ميکشم...نفس ميکشم... دلتنگي هام رو قورت ميدم...بغضش داره خفه م ميکنه...