<   <<   196   197   198   199   200   >>   >

  چيپس باطعم گشنگي!
هيچي نگفت.بچه ها گفتن چرا امشب اين جوري شدي ؟ بازم هيچي نگفت. يکي از بچه هاگفت زود باش بگو ذيگه کلافه مون کردي. با چه طعمي مي خواي ؟ بعد از کمي مکث گفت: چيپس با طعم گشنگي...
  موجي ...
دريا که از دور ساحل را مي بيند بلند مي شود . مي ايستد . جلو مي ايد . هروله مي کند . موجي مي شود . فرياد مي زند و بعد که آرامش ساحل را با تن سرد خود حس کرد خود را به زمين ساحل مي کوبد . دوباره بلند مي شود . دوباره سجده مي کند . دوباره فرياد مي زند . موج هاي دريا عاشقند انگار . عاشق ارامش ساحل .
  ديوانه از قفس پريد!
پدر اهل خانه نبود کمتر کنار دخترکش مينشست و دختر کمتر او را ديده بود و امروز به عشق دختر مرخصي گرفته بود و دوباره فردا بايد ميرفت! صداي جيغ تارو پود فکرش را از هم پاره کرد و چشم هايش دوباره صحنه اي را مي ديد که بارها جگرش را به آتش کشيده بود و براي خيلي ها تازگي داشت... پدر نقش زمين بود...
  بازار دِلمان تعطيل است...
وقتي که در يک روز تعطيل وارد بازار شوي همه چيز برايت غريب است.نه خبري از عرضه است ونه تقاضا...حتي از صداي پاي عابران... در و ديوار بازار با تو غريبه اند!از خودت ميپرسي اين همان بازار پر زرق و برق و شلوغ ديروز است؟! جاي خالي دستفروشان! ردِ چرخ گاري ها! کرکره هاي زنگار گرفته!
  گذشته گذشته؟
کاش اسير و گرفتار موش دووندن هاي ابليس نشيم! کاش خرده ريز گناهاني که در نظرمون آراسته و لذت بخش جلوه ميده، کاش قبحي که از گناهان خرد و کوچک برامون ميريزه و ناچيز و بي اهميت جلوه شون ميده، فريبمون نده که هر چي فکر ميکنم، هر چي تجربه دارم تو زندگي خودم و اطرافيان، بهم ميگه: سرآغاز کبيرترين گناهان صغيرترين ها هستند...
  چگونه به يک حاج آقا ضد حال بزنيم؟!
درس تفسير تمام شده و دارم در پياده روي هميشه شلوغ خيابان ارم، مسير هر روزه ام را مي روم. هوش و حواسم امّا، توي کلاس تفسير است و قلبم هنوز دارد تالاپ تولوپ مي کند... هيجان زده ام... آتشي به جان مان انداخت، امروز، استاد فرزانه! همينطور که دارم راه مي روم، غرق عالم عقل و عالم خيال متصل و منفصلم! عين کسي که دارد با خودش حرف مي زند...
  توبه نامه شهيد 13 ساله
وقتي راجع به شهداي نوجوان حرف زده ميشه اول از همه ياد شهيد فهميده يا بهنام محمدي تو ذهنمون مياد ولي واقعيت اينه که تو جنگمون صدها بهنام محمدي ها و شهيد فهميده ها داشتيم که متاسفانه يا اصلا چيزي راجعشون گفته نشده يا خيلي کم بهشون پرداخته شده. به لطف خدا و مدد خود شهدا قراره ايشالله تو اين پست از يکي ديگه از...
  وضو با عشق ...
آرزوهام داره جلو دوربين ذهنم رژه ميره... چقد تند گذشت انگار همين ديروز بود که... خنده م ميگيره...چقد آرزوهام عجيب بودن و خودم خبر نداشتم... خواب امشبم بدجور داغونم کرده...راه ميفتم که بيام...يادم مياد بهم گفتن حتما با وضو بيا...با وضو بيا...با وضو... با خودم ميگم من که هميشه با وضو ميومدم...چي شده پس؟! من اين خطوط رو با وضو دارم مينويسم...
  از سينماي ديني تا دين سينمايي!
چند سال قبل وقتي در يکي از ميهماني هاي ماه مبارک رمضان، بعد از پخش يکي از مهمترين قسمت هاي سريال اغما، يکي از دختر بچه هاي فاميلمون رو ديديم که توي صحبتهاش گفت : من به حرف شيطون گوش مي دم آخه مي ترسم من رو بکشه ... خيلي جا خوردم . از اينکه صداوسيما تونسته بود در ماهي که شيطان در قل و زنجير است نقش او را در جامعه به خوبي ايفا کند ...
  صدور گواهي هاي پزشكي نادرست
در بسياري از كشورها از جمله انگليس كليه افراد يا والدين دانش آموزان مي توانند تا يك محدوده زماني معين بنا بر علل ديگري نظير مسافرت تقاضاي عدم حضور در محيط كاري خود داشته باشند يا در موارد ديگر ممكن است فردي داراي مشكلات جسمي يا روحي زيادي در زندگي خود شود كه به مراتب سخت تر و آزاردهنده تر از ابتلا به يك سرماخوردگي ساده باشد ..

<   <<   196   197   198   199   200   >>   >
By: ParsiBlog.com ® Team © 2003