بعضي از مخلوقات قد ونيم قد انگار باور ندارند که اگر از دوربين کبريائي خدا به خودشان بنگرند ذره اي بيش نيستند .صبح علي الطلوع که مي شود کليد انبارها و املاک وماشين هاي رنگارنگش را برمي دارد وتا شب آنقدر زيردستانش چشم وبله قربان به خوردش مي دهند که کم کم باور مي کند مي تواند با خدا شاخ به شاخ شود.مي گويد من که همه چيز دارم ....

جنگ با مشايي را بچسبيم يا مردم بحرين را دريابيم ؟ الآن اگه من يه شيعه از بحرين باشم، فکر کنم بعد از خدا چشم انتظار کمک و ياري ايران باشم . طبيعيه ديگه، مثلاً ايران پرچم دار شيعه در جهانه . اما خيلي حس بدي داره وقتي ببينم در درون ايران مسئولين بلندپايه و قواي نظام درگير يک جنگ سرد داخلي هستند . ديگه به کي مي شه اميد داشت ؟ به جز ايران!

از پل كرخه رد شديم به سمت سه راهي ايوغريب دهلران حركت كرديم تك وتوك ماشينهاي ارتشي با كل وساعلشان را پشت ماشين هايشان ريخته بودنندو به سمت عقب حركت ميكردنند منطقه منطقه عملياتي فتح المبين بود انگار شهدا هم باما در پشت ماشين به سمت جلو در حركت بودنند

دخترک بيروتي حجاب درستي نداشت اما دعوت شد که در مدرسه صنعتي جبل عامل، معلمي کند. دخترک بيروتي حجاب خوبي نداشت اما شعرهاي زيبايي مي‌سرود براي اهل‌بيت... معرفت، بالاتر از هر چيزي است. دخترک بيروتي قبيله‌اش پر و پيمان بود اما تنهايي‌اش محتاج مردي بود از جنس باور و ايمان. دخترک بيروتي...

مدتي ست به جاي "مقام معظم رهبري" مي گويم"امــــــــام خامنه اي " . شما هم بگوييد. وقتي گفتي "امام" آن وقت بيشتر حواست را مي دهي که "ولي امر" يعني چه! بيشتر حواست را مي دهي که وقتي"امــــــــــام"مي گويند "جهاد اقتصادي" حتي وبگردي هايمان هم بايد هدفمند باشد، چه رسد به "يارانه هامان" و آنوقت جلوي غرغروها مي ايستي!

اي کاش زندگي ما هم (ctrl+z) داشت، هر وقت مي‌ديديم اشتباه کرديم خيلي راحت به حالت قبلي بر مي‌گشتيم، اصلاح مي‌کرديم، جبران مي‌کرديم و ... و هر وقت مطمئن شديم ديگر خطائي در کار ما نيست با (ctrl+s) آن را ذخيره و همان راه را ادامه مي‌داديم...

دست راست مختار را عده اي از تصميم گيران رده بالاي احمق (يا عقده اي و بدبين) از اسب پياده مي کنند و پاي پياده به جنگ با دشمن مي فرستند که چه بشود؟ وفاداري اش را اثبات کند!!! ... احمدي نژاد را در گرماگرم بيداري اسلامي، جهاد اقتصادي و نبرد با مستکبرين پياده مي کنند. چرا؟! چون به او مشکوک شده اند! احمدي نژاد را نه تنها پياده مي کنند، که اجازه سخن راندن به او در مجلس نمي دهند.

ميوه درخت اگرآب،طعم،حجم وياخاصيت دارد ازريشه است ونه از شاخه ياتنه واگرچه به ظاهر ازتنه وشاخه مي گيرد ولي درحقيقت شاخه وتنه پستچي ريشه بوده اند. ديگران هم اگر نسبت به ما بخشش ويا محبتي دارند مثل يك پستچي عمل مي كنند يك پستچي كه نامه اي به منزل شما مي آورد ازخودش نيست،بلكه يك واسطه است كه البته بايد نسبت به قدردان وشاكر بود.

آخه يکي نيست بگه مرد تو استاد دانشگاهي، دکتر اين مملکتي، تحصيلات عاليه داري، از آب گذشته اي (خارج هم رفتي)، اين افاضات صد من يه غاز نبايد از دهن تو خارج بشه. اين حرفا از من بي سواد شايد نه، اما از تو گفتنش زشته. والا به خدا زشته، به پير زشته، به پيغمبر زشته...اونم تويي که پاي نامه ي کذايي بعد انتخابات رو امضا کردي. آره، تويي که ...

دور باشي يا نزديک، ديدار نزديک است، اما من خيلي دعا کردم که به نزديک خودش دعوتم کند. تو عالم خيال و رويا ... غسل طهارت کردم، پاک و حلال ترين لباسم رو پوشيدم. انگار کسي منتظرم هست. بايد آرام و آهسته قدم بردارم که در هر قدم ذکري با ثوابي است: سبحان الله ، الحمدلله ...، اما قدم هاي من آرام نمي شوند. پرواز مي کنند...