
شرايط سخت يعني گناهي که هميشه در دسترس است يعني جهنم و بهشتي که در گوشي هايمان هست يعني همين پيج هاي فساد يعني شهرهايمان ، که پر شده از فساد و فحشا و انگار مذهبي ها غريبه اند .. وظيفه من ابلاغ سلام پيامبر به شما بود ، که امامتان را نديديد و با اين حال هر روز به تعداد موهاي سرتان گزينه هاي روي ميز شيطان را پس ميزنيد

به نام خدا و براي خدا وقتي پرونده هسته اي ايران را از سال 82 ورق مي زنيم به نکاتي برمي خوريم که مايه تأسف و ذلت و بر ضد امنيت ملي کشور است و اگر يک کارمند ديپلمات کشور عقب افتاده اي در زمان انجام وظيفه، دست گدائي براي اهداف کثيف حزبي و گروهي و بر خلاف مصالح کشورش به سمت دشمن دراز کند، بي شک آن کارمند خاطي به اشد مجازات محکوم خواهد شد.

مواد لازم: ماهي ( مانند سَنگِسَر..هاهور..شير.. قباد...) گشنيز ريز خورد شده به مقدار لازم شنبليله ريز خورد شده خشک شده نصف قاشق چاي خوري پياز سه عدد.. سير دو بسته بزرگ. تمر هندي 250 گرم ..و البته به اندازه مقدار قليه ايي که قصد پخت دارين ادويه.. نمک .. فلفل به مقدار زياد آرد گندم 4 قاشق سوپ خوري روغن هم به مقدار لازم .. رب گوجه فرنگي يک قاشق غذا خوري

بهانهگيري، بدخلقي، نق زدن، پرخاشگري و حتي جيغ و داد کودکان که در بيشتر مواقع با گريه همراه است، گاهي والدين را براي رهايي از اين وضعيت به انجام خواسته آنها وا ميدارد، گيرکردن در شرايطي که کودک در يک رستوران يا يک فروشگاه شروع به بهانهگيري کرده و با بدخلقي خواستههاي خود را به کرسي مينشاند، چندان وضعيت خوشايندي نيست و حتي والدين را در تربيت درست فرزندشان مأيوس مي کند.

به نام خدا و براي خدا عراقچي: در اين توافق آژانس بين المللي اتمي نقش برجسته اي به عنوان يک قاضي دارد، ممکن است که عادل نباشد امااا در شرايط کنوني ما جايگزين ديگري برايش نداريم ... اگر ما قطعنامه را نقض کنيم و اگر توافقنامه نقض شود، سياست تغيير پذيري عملياتي خواهد شد ... اگر نقض شکل بگيرد، در حرف اين احتمال وجود دارد که

بنام خدا و براي خدا اين روزها دولت با پر روئي تمام، خود را پيروز مذاکرات هسته اي آن هم در مصاف با کدخداي خود يعني آمريکا مي خواند و حتي جناب روحاني لاف مي زند و ادعا مي نمايد که در اين بازي 3 گل زده و 2 گل خورده است! در صورتيکه در متن برجام و قطعنامه شماره 2231 شوراي امنيت سازمان ملل نشان مي دهد که ايران تنها کيسه گل بوده و اگر سانتريفيوژي هم بعدها بچرخد از صدقه سري دولت سابق بوده که در مدت 8 سال بيش از 22000 سانتريفيوژ در نطنز و فردو نصب کرد و آقاي روحاني علي رغم نوشتن کتاب خاطرات هسته اي،

پيام تبريک از سوي رهبر معظم انقلاب در خصوص تصميمات هسته اي در وين براي آقاي روحاني و دولتش بسيار اهميت داشته است و به همين خاطر آقاي روحاني به همراه اعضاء هيئت دولت بلافاصله بعد از توافق وين به ديدار رهبري شتافتند و رهبر عزيز انقلاب تنها به تشکر از زحمات و مجاهدات صادقانه و مجدانه تيم هسته اي بسنده کردند، اينگونه تشکر مورد قبول رئيس جمهور نبمو و لذا مشغول نوشتن نامه براي رهبري گرديد و بازهم آقاي روحاني به خواسته خود دست پيدا ننمود و امام خامنه اي در پاسخ نامه جناب روحاني فرمودند:

پوستر زيباي جناب سلمان فارسي در مورد يمن: ما وارثان سرزمينمان هستيم . اين محاصره روزي به پايان ميرسد . . . الوارثينَا للأرضينَا ينتهي الحِصارْْ تعلُو رايةُ اليمنْْ و ينصُرُ الرحمنُ من يشاءْْ

ديگر غرور فاصله ها کم نمي شود/ ديوار هم که قاعدتاً خم نمي شود/ ميدانم اين بخار نفسهاي سردسير/ بر زخم هاي پنجره مرهم نمي شود/ ديگر بهار هم که ببارد در اين کوير/ بر سنگ هاي يخ زده شبنم نمي شود/ اي دست هاي معجزه! کي باز مي شويد؟/ وقتي نژاد آهني آدم نمي شود...

مدتي است که آقاي رفسنجاني بر خلاف مشي متکبرانه خود، با حربه دروغ نگران مردم گرديده و در 26 خرداد 94 گفته است: «تحريمها پدر مردم را در آورده است اکثر مردمي که مزدبگير هستند تحريمها استخوانهاي آنها را خرد کرده است.»مم اگر حرفهاي رفسنجاني را در کنار سخنان جناب روحاني در استان خراسان شمالي قرار دهيم آنگاه متوجه خواهيم شد که تهيه کننده سخنراني روحاني و رفسنجاني يکي است! و هر کدام وظيفه دارد تا قسمتي از پازل را به مردم بگويد، آنجا که جناب روحاني گفت: «کساني که ميگويند نبايد با قامتي رشيد و بهره

يک سال پيش، حول و حوش ساعت هشت شب لميده به صندلي اسکانيا وقتي فرم نظر خواهي را از نظر ميگذراندم و در برابر سؤال "آيا سال آينده قصد شرکت در مراسم را داريد؟" به دادن پاسخ منفي ذرهاي ترديد و دودلي به خود راه نميدادم، يک درصد هم به اين...

بنام خدا و براي خدا اگر عملکرد حدود دو ساله دولت اعتدال را مورد برسي قرار دهيم، درمي يابيم که هيچ طرح و برنامه اي براي حل مشکلات اقتصادي و فرهنگي کشور و مردم ندارند و تنها به شعار دادن در خصوص عبور از رکود(روي کود) و کاهش نجومي تورم، سخن مي رانند و در حالي که اين روزها اجناس با شيب تند و همانند سال 91 رو به گراني است و جيب مردم مورد هجوم گسترده دولت و سرمايه داران اشرافي قرار گرفته و تنها هنر دولت، چشم دوختن به نتيجه مذاکرات هسته اي است، تا بلکه از لغو و يا تعليق تحريمها ديگ تزوير و نفاق دولت پ

يک عمر سر به دشت غم ، آخر گذاشتيم / تا روي دامن تو کمي سرگذاشتيم/ فرهادِ من ! بيا که ببينند عاقلان / پا ازکدام قله فراتر گذاشتيم/ مي دانم اعتبار مرا عشق مي برد / آرام و اقتدار مرا عشق مي برد/ ديگر براي من سخن از عاقبت مگو/ دنيا و آخرت همه را عشق مي برد...

صدايم به تو ميرسد آيا؟ ميشنوي مرا؟ زمين با همه گستردگياش تنگ شده و دنيا با همه زيبايياش مشمئز کننده است زمام زمان از دستم رفته خستهام از خودم از بس که ميفهمي ، وِرد زبانم "... و ليبکوا کثيرا"ست. گمان ميبردم ميشود فاصله را با واژهها طي کرد...

عاشق شده ام حضرت معشوقه کجايي/ من مولوي ام شمس اگر جلوه نمايي/ سعدي نشوم تا در بستان نگاه و / آغوش گلستان شده ات را نگشايي / وحشي شده ام تا ز تو جامي بستانم/ جامي بستانم نه به شاهي به گدايي / در مجلس خوبان تو چه کردي که شنيدم/شرمنده ي...

بعد از تو با دلواپسي هايم گلاويزم/ بعد از تو نيشابورم و در مشت چنگيزم/ با تو در اوج آسمان ها زندگي کردم/ حالا زمين گيرم شبيه برگ پاييزم/ ويران شده کاخ دلم با دست هاي تو/ آجر به آجر من به پايت عشق مي ريزم/ من در نگاه تو پر از گرماي اهوازم/ بي شمس چشمان تو...

نه دل در خاک مي پيچم نه پر در آسمان دارم/ خدا را با که گويم من: نه اين دارم نه آن دارم/ نه ساقي مي برد هوشم نه مطرب مي زند/ جوشم نه رويي در گريبان و نه در گلشن فغان دارم/ برو اي ساروان کآخر در اين صحراي بي آخر/ منِ وحشي سرِ اُلفت نه با چابک رُوان دارم...

شبيه بارش باران يک صبح دل انگيزي / که شوق پرکشيدن در دل گنجشک مي ريزي / من اما مثل برگي زرد ودر دستان گلدانم/ اگرباران ببارد هم ندارم سهم ناچيزي / بگوبا بلبلان عاشقت ارام ، آهسته / مبادا بشکند قلب مترسک هاي جاليزي / تماشايي تري از هر...

زلال باران را از افق چشمانش بگير در نوازش ستاره ها چشمان خسته اش را ، ماه قصه گويش بشو .. برايش گهواره اي از عشق بساز و با لا لاي محبت پلک هايش را بر غصه ها ببند .. از عطر گل هاي وحشي برايش قصيده ي دل بخوان که دشت ، سبزه ها...

مرگ تنها کسب و کار بنده بود/ کاملا در انحصار بنده بود/ از سر دي، تا ته اسفند، گرم/ اين زمستان هم ، بهار بنده بود/ مادر مادرزن ويکتورهوگو/ در اصالت از ديار بنده بود/ انقدر بابا صدايم کرد : گيج/ گيج نام مستعار بنده بود/ پيشه ي ديوانگان ، ديوانگي/ شاعري هم کسب و کار بنده بود...