اين روزها چه آسوده نفس ميکشيم زير آسمان شهرمان... گاهي از گرمي هوا ميناليم و گاهي از گراني بهاي گوشت... گوشمان به صداي "ظريف" است... بحثمان سر تحريم هاست و کاهش نرخ سود بانکي... بين اين همه آيا ميبينيم چهره معصوم آن دختر عرب را در قاب...
دولت خوب مي داند که صنوف مختلف کارگري با مشکلات فراواني روبرو هستند و منصفانه نيست که دولت با اقدام عوام فريبانه، موضوع اصلي کارگران را به انحراف بکشاند و آنگاه با راه اندازي راهپيمائي مصنوئي، به خود آفرين و مرحباي بي مورد بگويد!
اي غايب از نظر که تورا واگذاشتند/ مانند جدتان تک وتنها گذاشتند/ يک جرعه معرفت به مقام امامِ خويش/ آن ها نداشتند وَ اين ها گذاشتند/ بيش از هزارسال چگونه« امام» را/ در اين بلاي غيبت کبرا گذاشتند!؟/ من مانده ام براي چه مجنون نمي شوم/ اين داغ ها که بر دلِ ليـــــــــلا گذاشتند!!.../ با دوست هم ...
دردم از يار است و درمان هم يه کم/ دل فداي او شد و جان هم يه کم/ دوست دارم يزد و شيراز و نطنز/ قم، فلاورجان و تهران هم يه کم/ ويژگي هاي شريک زندگي/ پول و خوش تيپي ست، ايمان هم يه کم/ عاشقم بر فصل پاييز و بهار/ فصل تابستان ،زمستان هم يه کم...
ميرسد آيا بهار هستهاي؟/ کي سر آيد شام تار هستهاي؟/ وارد آمد بر تن زار حقير/ از سي و شش جا فشار هستهاي/ من بجاي فخر کردن يا ريا/ مي کنم جان را نثار هستهاي/ کم کم آيد در سبدها بعد از اين/ گوجه ي نفتي، خيار هستهاي/ من هميشه مي خورم...
مي بوسم شانه هايت را که تکيه گاه زمين بود دست هايت را که بوي خاک مي داد بوي گندم و زخم هايت را که تقويم مظلوميت انسان بود تقويم دردمندي تاريخ از تو بنويسم حکايتي مي شود حکايتي بهار که مي آمد آرام ، آرام پلک جوانه ها را باز مي کردي و خوشه هاي سبز ، خوشه هاي...
در اين جبهه گسترده که در مقطع فعلي امام خامنه اي آن را پيچ بزرگ تاريخ نام نهاده است، مشتاقان آن با شوق وصف ناپذيري به جهاد پرداخته و رزق شهادت را از خدا طلب مي نمايند و گاهاً مخلصيني از آن جمع بي قرار و دل باخته، موفق به گشودن در باغ شهادت گرديده و خود...
مواج بودن درياياز توست و آرامش بخشي ساحل از نگاه مهر تو.سکان دار کشتي ذهنش باش و موج هاي پر تلاطم درياي وجودش را در آغوش ساحل آرامت مأمن لحظه ها قرار بده به هر طلوع از شبنم چشماني که تو براي طراوت بخشي گاه نا اميدي بر گل هاي وجودش قراردادي...
در سال 1983 در هوستون آمريکا شهادتين را بر زبان جاري کرد و رسما مسلمان شد. از دانشگاه استعفا داد. خبر مسلمان شدنش کافي بود که خيلي ها با او قطع رابطه کنند. به ايران آمد ... بيست سالي است که درقم زندگي مي کند و تابستان ها به نيويورک مي رود براي ديدن مادر. سالهاست در موسسه ي ...
رفتم از خويش آخر اما نقش اول ياد ماند/ نيست ديگر گِردْباد و گَردِ ما در باد ماند/ افسر و اورنگ خسرو، رهسپار باد رفت/ يادگار بيستون و تيشه ي فرهاد ماند/ آتش بيداد در خاکستر خاموش چرخ/ گر فروزان بايد آخر کوره ي حداد، ماند/ حلقه ي آواز مستم گوشوار زهره گشت/ رفتم...
بيا که انجمن چشم من چراغ ندارد/ شب از سپيده دم اي ماه من! سراغ ندارد/ کدام گوشه اجاق فراق، زمزمه سر داد/ که ديگ خاطرم از آتشت فراغ ندارد/ براي من- منِ ديوانه- زنگِ راحتِ دل نيست/ چو غير جَلجَلِ زنجير، در دماغ ندارد/ مزيد عافيت! اي سالکان مشرب ساغر/ سمندر...
دستور زبان فارسي به چه درد ما ميخوره ،وقتي زبون آدما بايد زبون عشق باشه !!!» قيصر مي خندد ! رو به روي من کوچک زانو مي زند و خودش را هم قد من مي کند ،توي چشمهايم زل مي زند و مي گويد : « مجنون کوچک ! آن که دستور زبان عشق را ،بي گزاره در نهاد ما نهاد خوب...
من بليطي دارم از قطاري که مرا تا به ابد خواهد برد عاقبت شعر مرا خواهد کشت تا مرا بين دو صد سينه سخن دفن کند شعر مي ماند و من ميميرم سال ها بعد کسي مي بيند تکه اي شعر به روي سنگي که پر از حس غريبانه ي غربت باشد و پر از خون دل عاشق سرگرداني است که...
کوچههاي باغ را يادت هست من از آن بازترين کوچه سخن مي گويم يادتان هست که در جوش بهار و در آن غلغل ثلث سوم؟ من از آن سبزترين واحه سخن مي گويم ياد آن کوچه بخير ياد آلوچــــه بخير ياد جريان بزاقي که هنوز در حباب آه ما ميموجد. آه! کوچههاي باغ را يادت هست...
شما به عنوان يک کاربر ساده ي اينترنت، روزانه با چندين لينک و سايت و تبليغ زننده دست و پنجه نرم مي کنيد که دست از قضا بيشترين تعداد کليک خور در اين فضا را به خود اختصاص داده است. فرهنگ از دست رفته يعني سلطنت شهوت بر عقل و روح و علم و احساس يک کاربر اينترنت، شهوت که يکي از خصلت هاي طبيعيِ انسان است....
يادگار عاشورا، السلام يا مولا/ مقدمت به روي چشم، اي دليل کَرَّمنا/ شيعه ايم و بر امرت سر فرود آورديم/ دعوت از شما، ما هم اي امام، آمَنّا/ آنچه را دهي فرمان،ما مطيع فرمانيم/ جان بخواه اي آقا، ما مطيع، سَلَّمنا/ روي قلب ما زركوب، گشته است اين جمله/ مقدمت مبارك باد...
ديشب نسيم آهسته دستش را به در کوبيد/ در باز شد ، يک قاصدک آمد وَ من را ديد/ شايد که دلتنگِ من و چشمان خيسم بود/ تا ساعتي دور سرم با بغض مي چرخيد/ بعدش نشست آرام و ساکت رو به روي من/ آمد کمي نزديکتر... دست مرا بوسيد.../ چشمان خود را بستم و آهسته کردم فوت/ تا باز کردم ...
نسيم از علف و عطر گل نشان مي داد/ گلي نشسته به اندوه سر تکان مي داد/ چو کودکي که جدا مانده سايه ي ديوار/ نشسته بر سر سنگي و امتحان مي داد/ ز راه گمشده اي از ديار و يار جدا/ در آن سکوت صدا بانگ باغبان مي داد/ به جاي قطره ي باران به جاي سايه ي ابر...
وبلاگ "وزنه سياسي" تاکنون از زواياي مختلف به بررسي و تحليل مذاکرات هسته اي، توافقنامه ژنو و بيانيه سياسي لوزان پرداخته است و معمولاً ضعف مذاکرات و توافقات را مورد واکاوي قرار داده است. در اين نوشته تلاش دارم از زاويه ديگري به بيانيه سياسي لوزان که پايلوت نوشتن توافقنامه جامع هسته اي قرار مي گيرد، بپردازم.
هرچند مدت زيادي از فعاليت شبکه هاي اجتماعي به خصوص شبکه هاي اجتماعي تلفن هاي همراه نمي گذرد، ليکن نقش اين شبکه ها در بروز و تسريع تحولات اجتماعي و سياسي روز به روز بيشتر آشکار مي شود.