ديـگر تـو را ميان غزل گم نمي كنم/ تا دارمـت نگـاه بـه مـردم نمي كنم/ در گيرودار تلخ رسيدن به درد عشق/ حتي به جـان خويش ترحم نمي كنم/ مـن با تـو اي زلال تراز آب وروشني/ جز بـا زبـان عـشق تكلـم نمي كنم/ اين فصل پا به ماه غمي ژرف گونه بود/ جز بـا زبـان عـشق تكلـم نمي كنم/ اين فصل پا به ماه غمي ژرف گونه بود/ هرگز به ايـن بهـار تبـسم نمي كنم/ من در بهشت عشق تو آدم شدم ولي/
هدف گذاري تامين منابع انرژي ايالات متحده آمريکا تا سال 2025 از خاورميانه؛ حضور جنجالي سران القاعده در ترکيه؛ التماس ترک ها از اتحاديه اروپا براي عضويت در آن؛ دور جديدي از جريان سازي هاي بازيگردانان مداخله جو در مناقشات جهاني به وسعت محدوده خاورميانه در حال انجام است.اجراي سياستهاي تهاجمي...
اين صنعت که سالها با ادعاي توليد ملي بودن، با تحريک احساسات وطن دوستانه، مشتريانش را به سمت خود جذب مي کرد، در برابر فشارهاي تحريم ناگهان به يک وارد کننده تغيير ماهيت داد تا بتواند کاهش محصولات و افزايش قيمتش را به نسبت گران شدن ارز توجيه نمايد. همين صنعتِ جسور که مصلحت کشور و مردم و حکومت را به سخره گرفته است، امروز با پايين آمدن قيمت ارز و همکاري دولت در خصوص تأمين تسهيلات مورد نياز و تخصيص ارز مبادله اي و حتي گمرک 45
تا آنجا که يادمان مي آيد قصه از آنجا شروع شد که رفيقي داشتيم ناشفيق ، يک روز در ميان ،بيمار بود و تق و لق!يا دستش به گردن آويزان بود يا پايش ميلنگيد يا سرفه امانش را بريده بود . با دمش جانش بالا مي آمد و با بازدمش جانش به قالب بر ميگشت .به ترقه اي فشار خالي ميکرد و به خياري سردي به مزاجش ميتپيد و خلاصه پيش طبيب و شکسته بند و جراح و عطار روسفيد بودستودنــــــــــــي!
تو نباشي آب و دونه نمي خوام/ بي تو حتي آشيونه نمي خوام/ ديگه با کبوترا نمي پرم از کنار برکه ها نمي گذرم/ شبا با ماه ديگه کاري ندارم/ بي تو پاييزم ، بهاري ندارم بيا برگرد و بمون کنار من/ پا نذار رو قلب بي قرار من/ بيا تا پر بزنيم تا آسمون/ تا خودِ ستاره هاي مهربون/ يه کمي کنار ابرا بشنيم/ قطره هاي پاکِ بارون ببينيم/ با ماه عکس يادگاري بگيريم/ يا که از ابرا سواري بگيريم/ بيا که همدل و همراز ندارم/ اين روزا فرصـــت پ
مي شود در چشمانت غرق شد درساحل ِ سايه بان ِ مژه هايت به انتظار ِ ديدن ِ ماه نشست مي شود با آن ها زندگي کرد زندگي به صرف ِ يک فنجان غزل با طعم ِ شيرين ِ لبخند هايت مي شود از نگاهت چکيد واژه واژه غزل درون ِ آن ديد مست شد از عطر ِ ياس ِ وجودش ... اعتراف مي کنم که مَ.ن به هواي ِ نگاهت نفس مي کشم اصلا زل بزن به مَ.ن زل بزن ديگر مي خواهم از درون ِ چشمانت ستاره هاي ِ آسمانم را بشمارم اصلا نگاه کن چشمان ِ مَ.ن هم تبدارند تب ِ هم نشيني با چشمان ِ تو
در اين ميان با تحرکات جديد که در بين اصولگرايان در سه سرشاخه اصلي " ائتلاف 1+2 – جبهه پايداري – جبهه پيروان " رخ داده است ، زياد نمي توان بر روي رأي اعتماد اصولگرايان به هاشمي براي نامزدي انتخابات ، حساب باز کرد ... از سوي ديگر اصلاح طلبان هم که در ماه هاي گذشته از مطرح کردن اين موضوع ناراحتي به دل راه نمي دادند ، اين روزها مثل اينکه از حرف خود برگشته اند
رهبر فرزانه ي انقلاب، حين صحبت از سبک زندگي، سخن از «شيوهي ناصحيح رانندگي» ما به ميان آوردند و خواستند تا اين شيوه اصلاح شود. ماهها از فرمايش حکيم انقلاب ميگذرد، اما طرح و برنامهي خاصّي از مسئولين فرهنگساز و متولّيان نظام بخشي به امور رانندگي کشور نديديم! رانندگي ما همان رانندگي سابق است و نگرش ما هم همان نگرش گذشته! وقتي از ديد اخلاقي به نوع رانندگي در سطح شهرها نگاه ميکنيم، متوجّه ميشويم که نوع نگاه برخي از رانندههاي ما، به خيابان، ماشينهاي ديگر و همچنين عابرين پياده، نگرش نادرست
يکي از روش ها و طرح هايي که مورد توجه امام علي (ع) در نهج البلاغه مي باشد ، طرح خلقت نگري است. در اين شيوه ي آموزشي، امام علي (ع) انواع مخلوقات و پديده هاي زيبا و شگفتي عاي آفرينش را مطرح و مورد بحث وبررسي قرار مي دهد و مباحث عقيدتي واخلاقي را باارزيابي پيرامون يکي ازپديده ها آغاز مي کند.
بسم الله... به زيبايي ِ يك گل به سادگي ِ يك لبخند/ به پاكي ِ يك آينه/ بند ميشود/ دلي پشت ِ يك نگاه... و شروع ميشود قصهاي ساده اما بينهايت عاشقانه! جواني سرشار ِ احساس دل ميبندد به زلالي ِ يك دختر... نه مثل ِ ليلي و مجنون نه مثل ِخسرو و شيرين و نه مثل هيچ كدام از عشقهاي اسطورهاي ِ دنيا! كه يك عشق ِ ساده اما پاك كه شروعش فقط با يك حرف است: بله . با همين شروع ِ ساده يك دختر و يك جوان جان ميشوند براي هم! جان ميدهند براي ه
آيا اسکار در سطحي قرار دارد که فيلم برتر و برگزيده آنرا به عنوان برترين وبهترين فيلم سال قبول کرد؟ آيا اين اولين بار است که فيلمي ضد ايراني و سياسي در مراسم اسکار مورد تقدير واقع مي شود؟ آيا اينقدر که ما در ايران به دنبال اخبار و حواشي مراسم اسکار هستيم براي خود غربي ها و ساير نقاط جهان اهميت دارد؟ آيا اسکار در عرض يکسال از انتخاب آثار با ملاک هنري و فني تغيير موضع داده و رو به انتخاب و بازي هاي سياسي آورده؟ آيا زماني که اسکار به فيلم جدايي نادر از سيمين رسيد اسکار خوبي بود و حالا که به آرگو رسي
اواخر سال "توليد ملي، حمايت از نيروي کار و سرمايه ايراني" قرار داريم اما، عملاً توقعات توليد کنندگان و نيروي کار محقق نشد و سرمايه ايرانيان در بخش توليد در امنيت قرار نداشتند و به همين لحاظ سرمايه ها به سمت غيرمثبت سوق يافت. در کنار عدم تحقق نقش دولت با توجه به تشديد تحريم ها، همچنين سوءمديريت ها، حاشيه سازي ها و تنش هاي بي فايده داخلي، فقدان دو عامل دروني در صنايع نيز در عدم حصول به اهداف امسال مؤثربود، يکي فرهنگ کار و ديگري مديريت. فرهنگ کار بحث مجزايي را
تو اي شهر رسولان! اي رنجيده ترين به زنجير اسارت خصم! به زودي، آنگاه که پردهاي ظلمت شب فرو خواهد افتاد! آنگاه که فجر اميد خواهد دميد درفشهائي را به نظاره خواهي نشست به رنگ توحيد از آن سوي رشته کوههاي حجاز و سرداري از جنس نور و برهان و قرآن! و انبوه ياران خراسانياش و تو را خواهيم ديد، سرخوش از ديدار يار!
من آمدم تا رهايم کني... . بگذار اينبار پايان قصه آيهي ديگري نازل شود! هل أتي بر من گذشته من، حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ َ م را در إمّا کَفورا سر کردهام! ..... بگذار من شان نزول ِ پناه جستن باشم و تو تفسير ِ روشن ِ پناه.....گاه! . . طلب ِ نان نکردم! آمدم تا برايت قصه کنم اسارت ِ هزار و چهارصد سالهام را...! . دمي کنارم بنشين تا نشانت دهم مُهري که به نشان ِ اسارت داغ زدهام بر عمق ِ جانم!
اشـک هـايـم خــبـر از دردِ مــداوم دارد/دلِ من سمتِ کسي شيبِ ملايم دارد/بر لبم خنده ي تلخي ست ولي مي داني/پشتِ اين خـنده کـسي گريه ي قـايم دارد/خنده ات حافظه ي چشمِ مرا پر کرده ست/صفحه ي قلب من از چهره ي تو تـِم دارد/صفِ مژگان سيه پوش و شبي باراني/حـرمِ چـشمِ تـو يک عـالَمه خـادم دارد/مـوجِ زلـفِ تو خـداوندِ مرا ثابت کرد/نظمِ گيسوي پريشانِ تو ناظم دارد ...
سجاده ي سبزش را پهن کرد زير سقف آبي آسمان مُشتي ياسِ سفيد کنار تسبيحِ فيروزه اي رنگ دلش مي خواست تا هميشه خودش باشد و خدايِ خودش تسبيح را برداشت و زير لب ذکري را آغاز کرد...
از قله گفته ايم و ورق تا نمي زنيم ، ما عاشقيم و حرف نشد را نمي زنيم / تا جاده هست مرد سفر بوده ايم و باز... صد بار ديده ايد که درجا نمي زنيم! / در درس عشق حضرت عباس (ع) رهبريم لب تشنه ايم و آب به لب ها نمي زنيم / با فقر دست و پنجه اگر نرم مي کنيم دست غلط به دامن دنيا نمي زنيم ...
چند جمعه بغض کفايت مي کند براي ظهور؟ آقا نکند دير شود دير تر از عمر من و نبينمت.. آقااگر نيايي با بهار و جمعه ها قهر مي کنم آقا لباس تازه کن! اين شهر عطر حسين را مي خواهد بشنود ... آقا شنيده بودم هر که با ياد تو چشم ببندد، شب قدم به خواب چشمانش مي گذاري آقاي من!ديشب مرد خسته اي به خوابم آمد که نشناختمش گم شده بود دست و پاي دلم
همين کافي ست ... کافي ست تو اخم کني ... اخم کني و دل ِ انار ترک بردارد اخم کني و گنجشک ها روزه ي سکوت بگيرند که بغض ِ آسمان بشکند و دل ِ اين قلم و سد ِ اشک هايم . تو اخم کني و گونه هايت خيس شود .. تا هر قطره اشکت مُهري شود پاي ِ شناسنامه اَم ..
....فلب هاي ادميان نيز خسته وافسرده شده اند .... گر ماي خود را از دست داده ... احساسات را فراموش کرده ... و به سياه چال سرد وخاموش تنهايي وبي کسي پناه برده اند ... اشک ها در چشم ها يخ رده وگرماي نوازشگر گونه هاي گريان را از دست داده اند ....