<   <<   76   77   78   79   80   >>   >

بهار نيامده است !
 بهار نيامده است !
و « ما » كجاي زمين ايستاده ايم !؟/ خبرهاي داغ سوخته‌اي كه به هيچ نمي ارزد ! :/ پروانه‌هاي هرزه .../ شمع‌هاي معتاد .../ كرمهاي شبتاب دزد .../ شب‌بوهاي مست .../ اينجا به بچه قاصدكها هيچ وقت بليط نمي‌رسد/ اينجا شهر سگهاي زردي است كه بندري مي‌رقصند/ دستمال دخترهاي اين شهر/ زير درختهاي آلبالويي گم شده/ كه شيرة شان را كشيده اند/ و با الكل سفيد/ به خورد پسرهاي هيچ‌كاره مي دهند ! جاده‌هاي خسته
علم الهي
 علم الهي
علم الهيات به زمين وابسته نيست انسانهاي کامل همچون پيامبران ومعصومين (ع) سبک بالان همچون شهدا اوج گرفتند به اعلي عليين رسيدند دراين علم هاي سطحي چنين چيزي وجود ندارد وازهمه مهمتر اين سه نظريه ازعلم که بايد همگان از گذشته تا به حال به دانند که ما براي چه خلق شديم چه وظيفه اي داريم وبه کجا خواهيم رفت، گذشتگان ما چه زحمتها کشيدن تا به ما رسيده، يک شاخه اي انتخاب مي کنند که از شاخه به تنه راهي ندارند به جايي نمي رسند به هرحال جاي اصلي را فرعي پر کرده است
اديسونِ بهشتي
 اديسونِ بهشتي
خوب بودن عمل به تنهايي براي محبوبيت آن عمل نزد خداوند كافي نيست.قرآن كريم مي فرمايد:« مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَة» (ترجمه: هر کس کار شايسته‌اي انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالي که مؤمن است، او را به حياتي پاک زنده مي‌داريم.) از منظر قرآن در كنار نيك بودن عمل، ايمان عامل نيز شرط است. در نزد خدا عملي ارزش دارد كه علاوه بر شايسته بودن خود آن عمل، عامل و صاحب عمل نيز از يك ويژگي برخوردار باشد و آن ويژگي «ايمان» است. همانطور كه
ماه جاودانه علي
 ماه جاودانه علي
يکي که باشي... مي شوي ماه جاودانه علي پاره قلب پيامبر سرور زنان عالم يکي که باشي... آنقدر بزرگي که زمين جايت نمي شود مرگ را به بازي مي گيري و يک قبيله مرد را شرمسار نام بلندت مي کني... يکي که باشي... زهراي علي هستي پشت دري که دشمن آتش به پا کرده مي ايستي سينه سپر مي کني تا مسمار در بشکافد قلبت را تا در را شرمنده تاريخ کني واهمه ات نيست نه از آتش، نه از تازيانه، نه از رفتن آتش و تازيانه براي عشقبازيست و رفتن به منزله وصال پدر نمي هراسي از نعره وظلم دشمن
تلاش براي بقاء
 تلاش براي بقاء
نگاه اتحاديه اروپا به مناقشات منطقه خاورميانه ، مخصوصاً مسئله هسته اي ايران چند درجه اي با نگاه ايالات متحده آمريکا تفاوت دارد . در هر حال بروز جنگي تمام عيار در اين خصوص در منطقه حساس خليج فارس اصلاً به نفع اتحاديه اروپا نيست ، اين اتحاديه همواره سعي کرده است مواضعي دو پلو در اين خصوص اتخاذ نمايد چرا که با توجه به تجربياتي که از جنگ جهاني اول و دوم و جنگ اخير در خاورميانه ( عراق ) بدست آورده است ، ديگر نمي خواهد بازنده بازي باشد و البته هنوز هم حکمراني بر بيتشر منابع جهان از آن آمريکاست و عملا
سپاس براي نماز
 سپاس براي نماز
صبح ها تا تيغه ي آفتاب نزده همه چيز خوب و آرام است. چشم ها در تاريکي شب، افول کنندگان را نمي بيند. چيزي ديده نمي شود جز تو که محض نوري و عين منوّر. در اقليم ما بر خلاف عادت ديگر اقليم ها، سر و کله دزدها و راهزنان بعد از طلوع پيدا مي شود و تا قبل از نيمه شب مجال غارت دارند. اما از نيمه شب تا طلوع اين ماييم که يا راهزنان را به نهانخانه خويش دعوت مي کنيم و شب را با سِحر آنها سَحَر مي کنيم، يا با حسّ حضور شبانه ي تو رو به نماز مي رويم
تكه اي ابر هنوز
 تكه اي ابر هنوز
آسمان آبي بود ساده چون آزادي ما به هم شعر تعارف كرديم شعرها مان همه آب قافيه باران بود ...چه خوب ! بيت ها غرق غزلخواني باران بودند گاه گاهي شايد مصرعي گل مي كرد روي دلتنگي آب ! در رديفي از گل عشق پيدا مي شد چشمه اي مي جوشيد روي دستان سپيد گل سرخ همه چيز عالي بود !
ماهي ميشوي در نگاهم
 ماهي ميشوي در نگاهم
تـــ ـلــــ ـخــــ شده ام اين روزها مي دانم! اما تا مي خواهم از "تــ ـو" بنويسم واژه ها شکوفه مي دهند مي خندند شيرين مي شوند مث ِ حس ِ شيرين ِ پرواز دادن ِ بادبادک از "تــ ـو" نوشتن شده قشنگ ترين کار دنيا و "تکـــرار اســ ـمت" شده تکــ ـليفي "واجب" بر دوش ِ چشم هايم تا روشن شود اين همه سياهي اَش
ساعت ِ4:25دقيقه
 ساعت ِ4:25دقيقه
دوباره حرف ِتو در دهان تمام واژه ها مي چرخد و اتاق فکر من در ازدحام سيّال ِخيال ، در خلسه ي روشني شناور مي شود... *** يک مبل ساکت و ساده که تو سال هاست روي آن نشسته اي... و از پنجره بيرون را بدرقه مي کني ! پرده اي که در نور حل شده است... و ساعتي که فقط ساعت ِ4:25دقيقه ي ديروز را نشان مي دهد... *** اصرار نکن ! چشم هايم را اگر باز کنم از نگاهم شعر مي چکد! بگذار روزنامه ها باطل شوند بي آنکه از اتاق فکرم خبري به بير
حلقه هاي کماکان بسته
 حلقه هاي کماکان بسته
يقيناً جوانان در سال هاي پس از انقلاب به مراتب بيش از سال هاي قبل از آن دانشمندترند و اگر به انقلابي گري باشد که بازهم يقيناً جوانان انقلابي که در انقلاب تربيت شده اند به لحاظ کيفي و کمي کم از جوانان قبل از انقلاب و ابتداي آن ندارد؛ پس سوال اساسي اين است که چرا، پس چرا جوانان ما به عرصه هاي مدريتي نمي رسند؟! يا آنگاه مي رسند که ديگر مصداق جواني براي هيچکدامشان صدق نمي کند و يا نمي رسند مگر اين که نسبت نزديکي با برخي شخصيتهاي ذي نفوذ داشته باشند؟!
ساغرِ سوخته
 ساغرِ سوخته
مي خواهم امشب روضه ي مادر بخوانم/ مي خواهم از حال و هواي "در" بخوانم/ "در" بسته بود و دستِ مولا بود بسته/ يک بغض سنگين در دلِ زهرا نشسته/ در پشتِ "دربِ" بسته هيزم بود انگار/ آن سوي "دربِ" خانه ، خانم بود انگار/ آتش به هيزم ها زدند و ميخِ "در" سوخت/ شش ماهه اي شد غرق خون و بي خبر سوخت/
درياي حماسه
 درياي حماسه
درياي اقتدار خدا موج مي زند / نور اميد در دل ما موج مي زند/ مردي نشسته در حرم پاک آفتاب،/ از هر کران طنين صدا موج مي زند / لب را که مي گشايد و لبخند مي زند،/ نوري ز بارگاه رضا(ع) موج مي زند/ وقتي حماسه در نظرش جلوه مي کند/ شور و شکوه از همه جا موج مي زند / اينجا محل آمد و رفت فرشته هاست/ اينجا هميشه ذکر و دعا موج مي زند/
تو مستجاب الدعايي
 تو مستجاب الدعايي
چه بگويم فاطمه جان... قصه شرم که گفتن ندارد... بدهکاري ما را تاريخ به تو نوشته... پاک نمي شود با کلام... تو که دعاگوي همه بودي قبل خويش دعايمان کن يا زهرا.. اين روزها که نشانه هاي ظهور را ساده تر از گذشته مي توان ديد دعا کن يار مهدي باشيم دعا کن نرسد روز هاي سرافکندگيمان پيش تو پيش پيامبر يا زهرا تو مستجاب الدعايي دعا کن براي عاقبت بخيريمان
امانت پهلو شکسته
 امانت پهلو شکسته
ببار ابر بهاري من ببار علي ! فرشتگان هم دارند اشك مي ريزند ! ـ ببار ـ از تو ندارند انتظار علي ! كه بغض خود را در خود فرو بريزي و ... نه ! و كوه باشد هرچند استوار علي ! ز چشمهاي ستبرش گدازه مي ريزد وگرنه مي ترِكد ... اي مرا قرار ! علي ! ببار مرد من ! گريه كن بلند بلند بجاي ميخ در و جاي ذوالفقار علي ! من آن امانت پهلو شكسته ام امّا نبود تقصير از تو بزرگوار علي ! تمام درد دلت را به چاه و ماه بگو اميد نيست به مردان اين ديار، علي !
طلوع بي انتها
 طلوع بي انتها
يک گوشه گل نرگس سجاده پهن کرده و تسبيحي از گيلاس به دست دارد و آفتابگردان دارد اذان مي گويد و يک دشت علف سراپا سبز اقتدا کرده اند و بوي بهشت پيچيده و ما هنوز زير باران قدم مي زنيم .. و انگار اين روز ناتمام ....انگار اين طلوع بي انتها....قصد رفتن ندارد و من و تو دوشادوش هم در امتداد يک راه منتهي به نور در حرکتيم
قصه ي فدک
 قصه ي فدک
يک عمر مثل ابر بهاران گريستم از درد و داغ، سر به گريبان گريستم ديوانه وار سر به بيابان گذاشتم در دشت و کوه يا به بيابان گريستم ديدم غمين تمامي ياران و دوستان من در کنار جمله ياران گريستم از لحظه ي تولد خود تا کنار گور حتي زمان مهد و دبستان گريستم
هفت سين فاطميه
 هفت سين فاطميه
سفره ي هفت سين زهرا كامل است/ سين اول سرقت باغ فدك/ سين دوم سيلي از روي حسد/ سين سوم سوختن درب حرم/ سين چهارم سوزش ضرب لگد/ سين پنجم سينه و مسمار در/ سين ششم ساختن تابوت مرگ/ سين هفتم شد سفر در شام غم / اين سه ماه آخر عمر من است/ سين مرگ من سلام بي جواب حيدر است
مادر مهربان آينه ها
 مادر مهربان آينه ها
تويي آن ياس سبز پوش سپيد/ كه به سرخي نشسته بال و پرش/ كيست غير از تو آسمان زمين/ كيست غير از تو مادر پدرش/ گرچه پيش تو ريخته است دگر/ همه ي آبروي من ، بي بي !/ من ز جنس بهار خواهم شد/ گر بخندي بروي من ، بي بي !/ آب شد مظهر عطوفت تو/ مادر مهربان آينه‌ها !/ باز با نور باز خواهد شد گر بخندي ، زبان آينه ها
ولايت و ولايت مداري
 ولايت و ولايت مداري
پس از امام خميني قدس سره الشريف و در زعامت امام خامنه اي دامت برکاته و عزته نيز موارد متعددي از اين فشارها به رهبري وارد شد، که نمونه اش را در فتنه 88 و در بحث ابطال انتخابات مشاهده کرديم ولي از آنجا که تسليم چنين فشارهايي شدن عملاً نه تنها موجب انتفاع به اسلام و جامعه ي اسلامي نمي شد بلکه موجب تضعيف آن و تضييع رأي مردم مي گرديد، با تمام قوت از ماهيت مردمي حکومت نگاهداري کردند و پيگيري معترضين را تنها از راه قانوني مطالبه کردند که با تسليم نشدن معترضين، عملاً با ايستادگي شجاعانه و حکيمانه ي رهبر
در آرزوي کسي
 در آرزوي کسي
نشانه رفته غزل هاي من به سوي کسي/ به خـون کشانده دلم را خـيالِ روي کسي/ تـمامِ قـافـيه ها را به خـطِّ نـسـتعليق/ نوشته دستِ خدا لابلاي موي کسي/ غـزل بهانه ي خـوبي است تا قـدم بزنم/ ميانِ قافيه هايش به جستجوي کسي/ هزار ندبه ي مبهم، هزار جمعه ي سرد/ تـمامِ عـمر نـشـسـتم در آرزوي کسي

<   <<   76   77   78   79   80   >>   >
By: ParsiBlog.com ® Team © 2003