عيدنوروزدرشعرامام خميني(ره)
باد نوروز وزيده است به کوه و صحرا،
جامه عيد بپوشند، چه شاه و چه گدا،
بلبل باغ جنان را نبود راه به دوست،
نازم آن مطرب مجلس که بودقبله نما،
صوفى و عارف از اين باديه دور افتادند،
جام مى گير ز مطرب، که روى سوى صفا،
همه در عيد به صحرا و گلستان بروند،
من سرمست زميخانه کنم رو به خدا
،عيد نوروز مبارک به غنى و درويش
حرکت صراط مسئوليت
اذان مي گويند..اذن مي گيرد..
همه جمع اند..ديگر دلش آرام گرفت..هرکسي مي آيد،نمي تواند برگردد...نه پلاک دارد ونه سربند..بايد برود دنبالشان.. بايد بفهمد اين دعواي دانشجوي سهميه اي براي چيست؟!..بايد آخر براي آن همکلاسي اش که فرزند شهيد است، همه چيز را تعريف کند..تا اين بار سرش را پايين نياندازد در مقابل استاد وهمکلاسي هايش:"آري،پدرم شهيد است
عداوت در عدالت
کسي نيست که عدالت را بد شمارد و ظلم را خوب.پس کلي گويي درباره خوبي و اهميت عدالت چندان گره گشا نيست. به جاي اين کار بايد به کالبد شکافي عدالت پرداخت و نشان داد که، مثلا، در هر مقام، اقتضاي عدالت چيست و آفا آن چه.عدالت، ((ادب مقام)) است و کسي که نداند اقتضاي عدالت در هر مقام چيست، نمي تواند عدالت بورزد، گو اينکه بخواهد.
هرچه داريم از« شهيدان » داريم
شهيدان به هواي کوي جانان از «صفاي» جان تا «مروه ي» مراد را با پاي سردويدند و از در جهاد که بر روي بندگان خاص خدا گشوده بود به سوي بهشت شتافتند،پيش از آنکه حسرت ماندن پشت درهاي بسته را يک عمر بر دل داشته باشند،آنان خون حسيني را در رگها داشتند و مهر خميني را در دل و جان...
اينک ماييم و ميراث شهادت اين عزيزان ...ماييم و ادامه راه «سرخشان» و وفاداري به آرمانهاي والايشان...
رمل هاي تشنه فکه
صبح زود از چنانه که عازم فکه بوديم با ستواندوم تازه داماد مجيدناظري قرار گذاشتيم ، هر کدام از ما روي يک نوار ميدان مين کار کند . محلي که بايد مين برداري مي شد حد فاصل سنگرهاي خودي تا خط عراقيها بود . چون تا پاسگاه فکه فاصله زيادي بودو ما اگر رفت و آمدمان را به حداقل مي رسانديم عراقيها متوجه حضورمان نمي شدند . مجيد گفت ما بايد تا قبل از اينکه ظهر بشود کارمان را تمام کنيم . در غير اين صورت با تابش نور، دشمن تک تک ما را شکار مي کند
شهادت که نه؛تولد دوباره تان مبارک....
ومدم امروز براتون لالايي بخونم...از همون لالايي هايي که مامانم هراز گاهي با بغض هاي هميشگيش واسم ميخونه...اما از کجاش بگم؟...بزار از اول بگم....از اوج مهربونيات...از اينکه بعد از مرگ پدر شما که فقط 13 سالت بود شدي سرپرست خونواده...روزا کارو شبا درس...انقدر مهربانانه تلاش ميکردي و جاي خالي پدر رو پر کرده بودي که مادرم که بعد از فوت پدر بدنيا اومده بود بهت ميگفت بابا....راستي دايي جون چرا مادر به اينجاي لالايي که ميرسه چشاش خيس ميشه؟
اسکار هم وزن نوشخوار
جايزه اسکار نگيريد. کار خوبي نيست. گناه دارند حيوونکي ها اسرائيلي ها. من هشدار مي دهم يعني هوش را داروي اطلاع رساني دارم مي دهم. يک وقت ديديد نشست جايزه اسکار ايستاده تان يا اصلا قهر کرد، خوابيد. و رفت زير لاهافتي، پتويي، چيزي. آن وقت با چه رويي مي خواهيد بياييد ايران. چه کسي قبول مي کند کسي که زير پتو رفته همان اسکار است؟ ها؟! نکنيد اين کارها را.
عصيان هانا
هستي چيزي نيست ... فهميده اي تو تراکتور نيستي عابر بانک نيستي معنويات است که در تو حکم مي راند نه ماديات ؟ بلاخره در مغزت فرو رفته که نيامدي اين جا که کنگر بخوري و زندگي ايستگاهي است در حد جمع آوري توشه و نشان دادن لياقتت به عنوان خليفه ي خدا ؟..... فهميده اي که آمدي عاشقي را ياد بگيري از اولين معلم هر انسان از خدايت ؟
و اين است وعده خداوند...
قدرت جهاني اسلام، از آغاز پيدايش آن در اشکال گوناگون تصادمات مذهبي و سياسي نظامي و اقتصادي با دنياي مسيحيت و بالاخص امپراطوري روم شرقي در گير بوده است.
پس از آنکه اسلام بساط مسيحيت را از جنوب مديترانه برچيد و قسطنطنيه را"استانبول" کرد و کليسا را به آن سوي مديترانه پرتاب نمود،غرب که مطامع اقتصادي جديدش در شرق بر کينه هاي مذهبي و . . .
نقش عباس بابايي ...
شايد براي خيلي ها خنده دار بود مصاحبه ي تلويزيوني 20:30 با مردم يا شايد سوال خبرنگار که پرسيد به نظر شما جايزه ي اسکار را به چه کسي بايد داد و خنده دار تر از آن پاسخ کسي که گفت به شهدا!!!اما در ادامه ي مصاحبه گريه ام گرفت وقتي جانباز 85%ي را نشان دادند که فقط زندگي ميکرد به قيمت استقلال وطنش...









