<   <<   166   167   168   169   170   >>   >

  ستاره ها در سکانس قيام
شايد اين روزها پس از اعلام نتيجه نهايي برندگان فستيوال اسکار، هر روز خبرهاي جديدي در اين راستا شنيديم ، خبرهايي که بازتاب نگرش رسانه ها به اين مقوله بود. نگرشي که اسکار و هنرمندانش را تماما در خدمت سياست جهانخواران منقش ميکرد و آنان را قسمتي از هاليوود سياست زده ميدانست، سياستي صرفا آمريکايي که در خدمت ايادي کاپيتاليسم عملگرا، حرکت ميکند...
  عقل زندگي
کي از دخترها گفت:استاد!من دوست دارم خواستگارم ماشين ....داشته باشه.هر وقت خسته باشيم؛با يک گردش دور و نزديک همه ي غصه ها تموم ميشه. زهره نظر ديگه اي داشت.اون مي خواست شوهرش يک معمار باشه.....آخه اين روزها پول توي خونه و زمينه. سميه از شوهر رزمي کار خوشش مياد؛حميده دوست داره شوهرش دکتر باشه و ...
  خيلي ازتون دورشدم آقا !
يادم نميره بارها دلتونو شکستم اما دلمو خريدين! يادم نميره بارها بهتون توجه نکردم اما مورد توجه شما قرار گرفتم! با اينهمه خيلي ازتون دروشدم آقا ! هربار اومدم پيشتون ، دست خالي ردم نکردين... هربار اومدم درِخونتونو زدم ، درو به روم باز کردين... هربار صداتون زدم ، جوابمو دادين... اما خيلي ازتون دور شدم آقا !
  نيمه پر يا نيمه خالي ؟
همين كه استاد وارد كلاس شد در يك دستش پارچ و در دست ديگرش يك ليوان بود ! همه تعجب كرديم ! استاد علوم سياسي با آن شخصيت و وقار چرا پارچ و ليوان در دست گرفته و اينچنين وارد كلاس شد ! پس از ورود به كلاس و قرار گرفتن دانشجويان در جاي خود ، استاد با خنده مليحي فرمود : هيچ تعجب نكنيد !
  آن جمعه ماندگار...
خطبه دوم که شروع شد ديگر قلب ها داشت از سينه ها بيرون مي زد، طوفانهاي آرام گرفته دوباره متلاطم شده بود و ما باز منتظر اشارت تو تا در خروش موجمان فتنه را ببلعيم امّا تو باز هم آراممان کردي. وقتي روي سخنت با ما بود نه فقط من همه مردم گريه مي کردند، تو با يک دنيا تجليل و تعظيم ما را خطاب مي کردي و ما با اشکمان مي خواستيم بگوييم ما هر چه داريم از برکت تو داريم ...
  انتخاب و حماسه
دگربار شاهد حماسه اي ديگر از دليرمردان و شيرزنان کشور جمهوري اسلامي ايران بوديم.حماسه اي که باز هم مشت محکمي بود بر وجود استکبار جهاني البته در حال حاضر اين استکبار به يک استکبار جمعي و يا گروهي تبديل شده است که عده اي ناتوان و کژفهم و بي فکر بر کرسي ضعف اين جمع نشسته اند و نميتوان آن را استکبار جهاني ناميد. امروز ايران اسلامي الگوي کشورهاي آزاديخواه دنياست.
  اشك هايم از حال مي روند ..
ارها و بارها اين عكس را ديدم و باز دريايي از گريه شدم ... اينجا بغض آنقدر سنگيني ميكند كه ديگر در دل نمي گنجدو فرياد مي كند ايها الناس ... اين مادر است...و آن كه آرام خوابيده پسرش... اشك هايم از حال مي روند وقتي كه آرام نمي شوند و اين دست ها و پاهايم هر كدام ميخواهند مرا بزنند و يا شايد خود را... ايها الناس اين كه ميبينيد مادر است...
  آن هايي كه راي ندادند!
با يك بررسي ساده متوجه ميشويم كه در اين حماسه بزرگ ملي و انقلابي ، افراد و گروههاي ذيل حضور نداشتند كه در مورد هركدام تحليل خاصي وجود دارد : 1 ـ ديوانگان و مهجورين ! ( اينها كه انتظاري ازشان نيست و اصلاً حق راي هم ندارند چون راي بايد برآمده از نظريه باشد و نظريه برآمده از عقل ، و اين گروه از عقل سالمي كه بتوانند موقعيتها را تشخيص دهند ندارند. )
  بغض خواب آلود...
خواب بودم و تو آرام آمدي ومرابوسيدي... داشتند فرشته ها با من بازي مي كردند من خواب بودم ولي فرشته ها گريه كردند وقتي تو داشتي مرا مي بوسيدي . . . تو حتي چشم هاي مرا هم نديده بودي و من هم هنوز خوب تو را نشناخته بودم... همه ميگويند دختر عزيز دل باباست ... و بابا دل اش براي دختر اش مي رود تا عمق وجود... پس تو دلت كجا رفت كه ديگر پيش من نيامد...
  يک دنيا علامتِ تعجب!
وقتي دست از سر مردم و ماهواره ها بر مي دارم و مي روم سراغِ برادرانِ عزيزِ اپوزوسيون در داخلِ کشور باز هم اوضاع به همان صورت در نظرم جلوه مي کند. يک مملکتِ آشفته پر از دروغ و نيرنگ و ظلم و استبداد و نارضايتي و سرکوب و تحجر و مردمي که ديگر به اين جايشان رسيده است و يک جرقه کافيست تاخرمنِ عظيمِ بغض ها و درد هاي ملت منهدم شود و کلا خاورميانه برود روي هوا !

<   <<   166   167   168   169   170   >>   >
By: ParsiBlog.com ® Team © 2003