سالها آرزو؛ سالها اميد؛ سالها دعا؛ ناراحتي و سختي و درد و رنج و امتحان. ولي بالاخره خداوند عنايت ميکند و در پيري به ابراهيم فرزندي عنايت ميکند: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ حمد خدايي را که در پيري، اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد؛ مسلماً پروردگار من، شنونده (و اجابت کننده) دعاست. إبراهيم/39. خدايا! ابراهيم از امتحانِ رها کردنِ زن و فرزند در بيابان برهوت و ديگر امتحانها، سر بلند بيرون آمده است. او را بس نيست؟ آخر
مسائل منطقه اي در خصوص بحث سوريه و شرايط سخت اسرائيل با توجه به قيام هاي كشور هاي عربي و صف بندي منسجم روسيه و چين و ايران و عراق موجب گرديده است تا آمريكا مذاكره با ايران را وسيله اي براي شكستن اين صف و تضعيف جبهه مقاومت در سوريه بنمايد. صرف خبر آمادگي ايران براي مذاكره با آمريكا مي تواند مسئله سوريه را با فشار بيشتري مواجه نمايد.
از ميان کوچه پس کوچه هاي هزار توي زمان مي گذرم در انديشه ثانيه هاي از دست رفته عمر خويش وغفلت ها وکاستي هاي گذشته خويش وافسوس عمري پي اغيار گشتن واز يار ماندن پشيماني از کرده خويش اما باز اين بار هم تويي که دوباره صدايم ميزني و مي گويي بيا بيا وصدايم کن واين بار از مجراي واژگان بزرگ اسطوره ي ايثار واز ميان حنجره خشکيده ي حسين بن علي صدايم بزن
آقاي احمدي نژاد طي نامه اي سرگشاده و تند، پاسخ نامه محرمانه آقاي آملي لاريجاني را منتشر كرده اند، كه با توجه به متن نامه ي ايشان و سخنان رهبر معظم انقلاب به خصوص سخنان اخيرشان چند سوال برايم مطرح شده است كه كاش مي توانستم پاسخش را از رييس جمهور بشنوم: 1- آيا مسئوليت شخص اول دولت نسبت به حوزه ي مسئوليتش كمتر از شخص دوم مملكت است؟ و آيا ايشان به عنوان شخص اول دولت پاسخگوي مشكلات مردم در زيرمجموعه خودشان هستند كه اكنون به شخص دوم بودن شان در مملكت بايد برسند؟ 2- آيا شخص دوم مملكت بودن همان نفر او
سلام خدا قوت امام سجاد عليه السلام روز عرفه به متکديي که در خال تکدي بود فرمود : واي برتو از خلق خدا چيزي ميطلبي در حالي که اميد است خداوند به طفل در رحم در اين روز رحم کند. دعا در روزعرفه مجاب است. پيامبر فرمودند : اينقدر جبرئيل مرا به همسايه توصيه کرد که گمان کردم همسايه از همسايه ارث ميبرد. همسايگي حقيقي دارد و مجازي اگر کسي همسايگي مجازي را قبول ندارد ادامه اين نوشته را نخواند. ميخواهم نام کسي را ببرم که هم ميشناسيد. حد اقلش اين است که نامش را شنيده ايد. فيدها
در اين مجال اندك مي خواهيم ببينيم لسان الغيب ؛ حافظ در باره مقولة « شفاعت » چه نظري دارد . او كه معتقد است با تمام گناهاني كه كرده باز به بهشت ميرود : « قدم دريغ مدار از جنازة حافظ كه گرچه غرق گناه است ميرود به بهشت »(4) قبل از وارد شدن در اصل موضوع خوب است به برداشت غلط بعضي از معني شفاعت اشارهاي بكنيم : بعضي در كنار اراده خدا ، براي شافعين ، قدرت و اراده و دم و دستگاهي مجزا تصور ميكنند ؛ مثلاً فكر ميكنند كه اگر امام حسين ( ع
ما که خفه شديم از دست اين خاله و عموهاي کج و کوله ي رنگ و وارنگ جعبه ي جادويي، با اون بدآموزي هاي بيش از حدشون از يه طرف ترجيح مي ديم دخترکمون عادي و معمولي بار بياد، و تو يه "گلخونه ي بدون تلويزيون و پاستوريزه ي غيرمعمولي" رشد نکنه، از طرف ديگه، معلوم نيست بايد جواب اون بخش فوق حساس مادرانه رو چي بديم! که خب بنده خدا دلش نمي خواد دخترک کوچولوش بي ادبي هاي پنگول و ادا و اصولاي مسخره ي خاله شادونه و اصطلاحات زننده ي اميرمحمد و لوس بازياي ململ و گلي رو ياد بگيره!!! خلاصه که گير کرديم بد گ
عاشق لحظه هايي هستم که استاد سرکلاس سوالي بپرسد و من يا ديگر دوستان ايراني ام دست بلند کنيم و جواب دهيم. آنوقت استاد با تعجب بپرسد:« از کجا اين زمينه و اطلاعات را داريد؟»بعد ما بگوييم:« که از دوران دبيرستان به يادمان مانده است. »آنوقت نگاه متعجب ديگر دانشجويان به سمت مان بچرخد و بپرسند: «کدام مدرسه درس خوانديد مگر؟» آن وقت بگوييم: «مدرسه ايراني درس خوانده ايم.»
آن گروه که با حفظ احاديث حضرت علي (عليه السلام) در نهج البلاغه سينه هاي خود را معطر مينمايند ،ميتوانند ديگران را نيز از برکات و اثرات اين نعمت بزرگ بهره مند سازند و به آنها بگويند که کلام حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) چه اندازه پيوندشان را با مذهب و شناختشان را نسبت به اسلام ،محکمتر و استوارتر نموده است. اگر در راه شناخت کتاب نهج البلاغه،اين کتاب گهربار و سازنده و معرفت خيز گام برداريم ، در طول راه به شکوه و عظمت پي
گاه بي انصافي اين دسته ناسيوناليست و ملي گراي افراطي تا بدان جاست که حتي ضروري ترين و بديهي ترين دست آوردهاي شکوهمند تمدن اسلامي ايراني را انکار ميکنند و کور کورانه به ستايش بقاياي مخروبههاي معدود کاخهاي شاهان ايراني ميپردازند. گويا همه تمدنها با همه طول و عرض و تاريخ و فرهنگ و اعتلايشان در دربار شاهان و کاخ هاي مجلل و بزرگشان خلاصه ميشود. آنها فراموش ميکنند که هر چه کاخهاي ظلم و ستم پادشاهان مجللتر و عظيمتر و بلندتر و مستکمتر است سنگيني ماليات آن هم بر
هر ملتي پرچم و نمادي مختص خود دارد که گوياي ويژگي هاي يک کشور است، در يک منظر. احترام به پرچم يک کشور، به منزله احترام به آيين، فرهنگ، دين و تاريخ آن کشور است. و در مقابل، اگر ملتي، از کشور و دولتي زخم خورده باشند، پرچم آن کشور را پايين مي آورند و ممکن است به زمين افکنند و حتي آنرا به آتش کشند، که نشانگر انزجارشان از آن دولت و ملت است. نمونه هاي بسياري را ديده و شنيده ايد، در کشور ما نيز پرچم ايالات متحده، رژيم صهيونيستي و انگليس را نيز بدين طريق مي سوزانند تا نفرت عميق ملتمان را نسبت به سياست ه
مانند خلق کردن يک داستان گذشت / بيش از سه سال ساده تر از يک رمان گذشت / عمري که لحظه لحظه ي آن در کنار تو / در اضطراب درس و شب امتحان گذشت / يک شعر عاشقانه نگفتم براي تو / از بس که روز و شب همه در فکر نان گذشت / بعد از تو او به درد خودش هم نمي خورد / اين مرد بي ستاره که از کهکشان گذشت / بي مرگ مرده بوده ام و زندگي نبود / اين لحظه هاي بي تو که با ديگران گذشت / من نااميد نيستم اي آخرين اميد / شايد بهار آمد و فصل خزان گذشت /
نماند تاب و توانم شبي که بي تو گذشت ... نشست شعله به جانم شبي که بي تو گذشت ... به ياد ِ صحبت ِ زيباي هر شبت اي دوست ... بريده بود زبانم شبي که بي تو گذشت ... به غير ِ عشق ِ تو ديگر نبود تقصيرم ... گواست اشک ِ روانم شبي که بي تو گذشت ...کسي که بلبل و گل را زهم جدا مي خواست ... نديد سوز ِ نهانم شبي که بي تو گذشت ... نداشت سينه ي سوزاني و نمي دانست ... چه کرده عشق به جانم شبي که بي تو گذشت ... کلام ِ بي سخنت را هميشه منتظرم ...
در ادامه مقالات چرا هنوز احمدي نژاديم به بررسي بيشتر بحث ترور رسانه اي مي پردازيم و بسياري از شبهاتي که در مورد افکار سخنراني ها و مواضع احمدي نژاد شکل گرفته است را اثبات خواهيم کرد جز بازي رسانه ها در اثبات حرف اربابانشان در اين موضوع بي اساس و دروغ که احمدي نژاد تغيير کرده و مواضع انقلابي او ديگر وجود خارجي ندارد مي باشد. متاسفانه اين نوع حرکات در دولت اول ايشان هم بود ولي در آن دوران بسيج و سپاه و ارزشي هاي جامعه با روشنگري جلوي آن ايستادن و اثبات مي کردند که اين دولت دولت ولايتي وتابع ولايت
تو که بودي که مرا غرق تماشا کردي / دل پر درد مرا والـــه و شيدا کردي / آمدي و به دلم نور و صــــفا آوردي / در دل کوچکم آن قامت خود جا کردي / چشمهايم ز فراقت همه شب ميبارند / خوب با اين دل باران زده ام تا کردي! / من خودم محرم اسرار بُدم بي انصاف / از چه راز دل ما را تو هويدا کردي / شب و روزم همه در حسرت تو مي گذرد / تو که اينگونه دل غمزده رسوا کردي /
رفتار جديد جديد دولت ترکيه برايش چيزي جز کدورتها سياسي به همراه نياورده است . روابط ترکيه با همسايگانش نمودي از همين مطلب است . اکنون روابط آنها با ايران سرد شده با عراق تيره شده با سوريه به مرز جنگ رسيده و با کردها نيز چه در داخل و چه در خارج بيش از پيش ملتهب شده است . اکنون ترکيه خود را در جبهه غربي نيز تنها ميبيند .آنها حاضر به همراهي جدي ترکيه در مسئله سوريه نشدند . اروپا هرگز خاطرات عثماني را فراموش نخواهد کرد .
اين شعر را تقديم مي کنم به شهيد حسين ارسلان که اولين شهيد شاعري بود که در سال هاي دفاع مقدس به فيض شهادت نايل آمد؛ : در عهدِ عاشقانِ غزل، در زمانِ عشق / مردي غزل فروش که مي خورد نان عشق / با کوله بار حسرت از اين کوچه رخت بست، / هي رفت و رفت و رفت به سمت جهانِ عشق / از خود گذشت و مرحله ها را گذشته ديد افتاده بود در سر او آسمانِ عشق
دوستان جرس نويس ما كه در حال حاضر در جبهه دشمنان فعاليت ميكنند در تحليل خود از اپوزيسيون لينان هم كمك گرفته اند و پاي حريري و سينيوره را هم به ميان كشيده اند . جرس در ادامه مطلب خود به نقل از اپوزيسيون لبنان نوشته:سخنان حسن نصرالله امنيت همه شهروندان لبنان را به خطر مياندازد" اشره سينيوره به جنگ سي و سيه روزه اسرائيل با لبنان و احتمال وقوع جنگ ديگر است . در ادامه جرس به جنگ سي و سه روزه اشاره كرده و نوشته :"در جنگ 33روزه حزبالله و اسراييل بيش از 1100لبناني کشته شده و بسياري از خانهها ويران
آنجا که رهبر سران هر سه قوه را به تفکيک مورد خطاب و عتاب قرار مي دهند که دست از لجاجت و اختلاف برداريد و متحد و هم دل باشيد، متأسفانه دستور رهبر نه تيتر مي شود و نه مورد تحليل و ريشه يابي قرار مي گيرد، آنجا که رهبري از مسئولان انتقادي به لحاظ اقتصادي مي کند، آنجا که از مسئولان مي خواهد تمام مشکلات اقتصادي را گردن تحريم ها نيندازند، آنجا که کوتاهي خاصي را در بحث اقتصاد مورد اشاره و تذکر قرار مي دهد، آنجا که قصوري را در عرصه ي فرهنگ عمومي يا عفاف و حجاب بر مي شمارد، آنجا که اشتباهي را در عرصه سياس
يکي از نکاتي که شباهت بسيار زيادي با سيستم مديريتي کشور ما دارد بُرنده بودن نديمه هاي هر يک از شخصيتهاي حکومتي است ... دقيقا نقشي که آبدارچي يا خدمتگزار در هر اداره دارد!خيلي از مواقع ارباب رجوع ميتواند با زير ميزي دادن به يک آبدارچي سير يک هفته اي کار خود را ظرف 1 روز طي کند ... نکته بعدي که باعث شکل گيري اين افسانه شده است و به وفور در مملکت ما به چشم ميخورد،خيانت نزديک ترين افراد به امپراتور نسبت به ايشان است!با يک تفاوت بسيار مهم که آخر سريال حق به حق دار خواهد رسيد اما گويي در سيستم نظار