از كنار خاطراتمان گذشتم يكي يكي از كنار آرزو هايم گذشتم آرزو آرزوب اران گرفته بود و شيشه مات شده بود و من ياد درد هايم و آرام اشك هايم دريا دريا تو پشت ابر ها بودي و مي دانم اشك هايت قاطي باران به گونه هايم مي ريخت باران باران. و من آب مي شدم زير بارانت آتش آتش ديشب هر جا كه با تو بودم را تنها گشتم هر كجا كه با تو بودم را صدايت زدم.از پلي گذشتم كه تا انتهايش نگاه تو بود از پلي كه آهسته ترين قدم هايم را خوب ديده بود از پلي كه مرا با خود برد به جاده اي كه هنوز مي آمد صداي نفس نفس صداي گريه هاي عا
اگر امروز حاج سعيدها به جرم فرياد زدن بر سر دشمنان در محکمه بي بصيرتي ما محاکمه ميشوند قطعا سکوت دردمندانه آيت الله مصباحها جرماش بيشتر خواهد بود چرا که امثال او خط شکن بودهاند و پيش قراول مدافعان انقلاب! او بود که به ما آموخت : حکيمانه فرياد زدن...
چشامو باز مي کنم با دقت نگاه مي کنم. هنوز محو اين آرايش نظامي موضوعي هستم که حرکات نمايشي اين موضوع شروع ميشه. ديگه تصميم خودم رو ميگيرم و مي خوام از جايگاه برم پايين و به تکليفم! عمل کنم. نمي دونم اين شيپور ها چيه که توي رژه ازش استفاده ميشه! يه هو متوجه سروصداي دسته بعدي ميشم که دارن وارد جايگاه ميشن. با خودم ميگم ولش کن فعلا همين قدر که فهميديم بايد چيکار کنيم بزار بريم به کارمون برسيم. اما هياهوي اين موضوع جديد و شيوه نوين ورودش به جايگاه نظرم رو جلب مي کنه.
يكي از بهترين تجمع ها در خانواده كنار سفره غذا شكل ميگيرد مسئله اي كه متاسفانه در جامعه رو به تمدن امروزي به مرور زمان در حال كمرنگ شدن است و هريك از فرزندان ميز كار و اتاق شخصي خود را بر سفره مجتمع افراد خانواده ترجيح ميدهند ديگر محل اجتماع خانواده، پاي صفحه تلويزيون و تماشاي ...
امروز روز توست ميدانم نشسته اي يک گوشه از خلوت دلت ، آرام و بي صدا ، ديگر از آن همه هياهوي کودکانه ات خبري نيست يواشکي به دور از چشم مادر شبنم ميکاري در گلدان کوچک آرزوهايت ، و يا شايد با چشمه ي چشم هاي کودکانه ات آب ميريزي در تنگ ماهي قرمز دلتنگي ات امروز ديگر مثل هميشه چشم هايت به در نيست چشم هايت منتظر چرخاندن قفل کليد نيست تا بدوي تا زودتر بابايت را در آغوش بگيري و ببوسي و ناز دخترانه ات را در آغوشش رها کني ديگر چشم هايت منتظر نيست تا از کيف بابا عروسک روياهايت را هديه
شنيده ام هشت بر شيش جلو افتاده ايي علاقه تو به هشت مرا ياد هشت سال جنگيدنت مي اندازد آن هشته بي هياهويت در آن هياهوي بمب و موشک ها اما اين هشت ؟ ... شنيده ام به مخمل تن آراي سبز رنگي ، تو ، گفته ايي شنيده ام امانت بريده شد وبلند فرياد زدي .... نبايد مي زدي .... وقتي تن آراي سبز ، از من و تو و از همه ما و خاکمان بيشتر قيمت مي شود مگر نميداني قيمت به نسب است و سبب؟ مگر نمي داني شمشير بر گلوي خاک مي رود ولي بر گلوي ناپاک نمي رود........( ؟) ........... اينجا
اميرمومنان سلام الله عليه فرمود: برعاقل است که خود را از مستي ثروت،مستي قدرت،مستي علم،مستي مدح،ومستي جواني نگه دارد،زيرا براي هريک از اين ها بوي پليدي است که عقل را مي زدايد و وقار راکاهش مي دهد . همان گونه که شراب خواري عامل مستي وزوال عقل وتعطيل نيروهاي ادراکي آدمي است گناه نيز باعث مستي شديدتري است
در قيد و بند قافيه ها گير كرده ام / تقصير قافيه است اگر دير كرده ام/ گر يك قدم به جز ره حيدر(ع) قدم زدم / اين باور من است كه تقصير كرده ام/ قران به غير وصف علي(ع) آيه اي نداشت/ هر آيه اي كه خواندم و تفسير كرده ام/ ابيات ناب من همگي هديه خداست / من خوشنويس هستم و تحرير كرده ام/ از شير مادرم علوي شد مرام من / از شير مادر است كه تاثير كرده ام / از بعد هر فريضه ي واجب به عمر خويش از مادرم تشكر و تقدير كرده ام/
معماي مرسي پيچيده به نظر ميرسد. از يک سو در انقلابي عليه رژيم مبارک سر کار آمده است. از اخوان المسلمين و با پشتوانه مذهبي ست . در اجلاس غير متعهدها به ايران آمد و .... و از سوي ديگر هنوز رابطه رسمي بين دوکشور برادر و مسلمان برقرار نيست . فقط 4 ساعت در تهران ماند . در اجلاس تهران و بعد ...
در اين ساليان اخير و حرکتها و اردوهاي جهادي رشد چشمگير و روبه رشدي داشته است که بسيار بايد قدردان اين حرکت ها بود اما گويي امروز زمان آن فرا رسيده است تا حرکتهاي جهادي خود را از انحصار کالبد اردوهاي جهادي خارج کند و از اين پيله بيرون بيايد همه ما انتظار اين دگرديسي را مي کشيم، پروانه اي که وظيفه گرده افشاني را برعهده بگيرد. امروز نياز مبرم انقلاب اسلامي، دميدن روحيه جهادي در تمامي شئون و عرصه هاست. بايد فکري اساسي کرد، بايد به دنبال فراگير کردن اين روحيه بود اگر بخواهيم الگو را بر سر دست بگيريم
نکته اي که در موسيقي مورد تاکيد و توجه است اين است که بين متن موسيقي و صوتي که با آن همراه ميشود بايد سنخيت و هم گوني وجود داشته باشد . مثلا اگر متن سرود متني هيجاني است آهنگ هم بايد هيجاني باشد و نميشود متن مورد استفاده متني هيجاني و پر انرژي باشد و موسيقي آن موسيقي آرام و با سکون و همين طور برعکس آن هم نميشود عمل کرد به اين صورت که متن سرود و موسيقي متني آرام و مثلا محزون باشد اما آهنگ همراه آن آهنگي تند و پر تحرک
پرده بردار زرخساره كه ديوانه شوم تا ابد در بدر مسجد و ميخانه شوم/ پرده بردار و بيانداز و به من مهلت ده/ به نظر بازي چشمان تو مستانه شوم/ صدف مهر تو را صيد كنم از يم عشق/ با كمي بارش چشمان تو دردانه شوم/ ترك آئين كنم و كافر دين گردم و باز/ عابد زاهد پيمانه به پيمانه شوم/
ـ آقا چي شد؟ ـ براتون اتفاقي افتاد؟ ـ جاييتون زخمي شده؟ يکي از چند مغازه داري که آنجا ايستاده بود گفت: داداش برو، اين موجيه، ديوونست، نترس هر روز همين بساطو داريم بعد همه ي مغازه دار ها بلند بلند شروع کردند به خنديدن! راننده لبخند با شکي زد و بعد يواش يواش در خنده ي آنها شريک شد، با حالتي دلسوزانه گفت: اي بابا، اينجوري که خيلي بده، اين بنده خدا کسي رو نداره بياد ببرتش؟
رويکردهاي متفاوتي در جنگ نرمي که ايالات متحده آمريکا بر عليه ايران در پيش گرفته است متصور مي باشد . نظريه اول آمريکائيها اين است که از هرگونه اقدام جنون آميز و شتاب زده که همراه با خشونت باشد پرهيز گردد ، چر اکه اين کار عملاً موجبات تشديد تنفر قلبي و عميق مردم ايران را از آمريکا فراهم مي کند و اين همان چيزي است که مي تواند معادلات پيش بيني شده براي ايران ( اينکه بر خلاف گزينه نظامي ، مي توان از طريق روشهاي نرم افزاري به فکر پيشبرد اهداف ايلات متحده آمريکا بود ) را بر هم بزند .
ز محسنات ديگرش - که تيتر برجسته اين رنگين نامه شده- اين است که "او عاشق BMW است" و نمي تواند از اتومبيل BMW دل بکند و تنها يک سال که عضو باشگاه بايرمونيخ بوده به دليل قرارداد اين باشگاه با کمپاني audi مجبور بوده به جاي BMW، audi سوار شود! "أشجع النّاس من غلب هواه" کجا دغدغه مدعيان تربيت مردم و جوانان است که اينچنين قصد اسطوره سازي از يک روزه خوار ماه مبارک رمضان را دارند؟! آيا به ذهن عليل يکي از اين متوليان و مدعيان تربيت و فرهنگ سازي خطور کرده که جهت تکريم شعائر ديني در برابر بي هنران لام
روزي نيست که پيچ تلوزيون باز نکنيم و چشممان به جمال چيپس جديدتري روشن نشود و اشتهاي بچهها يمان برا خوردنش تيزتر! اما چيزي در چيپس هست که ما رو عجيب به اين ماده غذايي خوشمزه و خوش خوراک و دلَبر و جيبُبر پيوند ميزند!( منظورم خالي شدن جيب ملت به نفع کارخانجاتيه که موظفند طبق رسالت انسانيشان يعني: ايجاد تنوع و نشاط و شادابي به وسيله گياه مفيد و سالمي چون سيب زميني و تبديل کردنش به مادهاي مضر و در عين حال شکم پر کن!) منظورم ماده اوليه و محصولات بعديش هست! آدمها خيلي هايشان شبيه سيب زميني هستند!
نظريه جنگ نرم در هدف با جريان خشونتگرا موافق است . اين نظريه در درجه اول معتقد است اقدام خشونتآميز ، خصوصا عمليات نظامي ، نفرت ايرانيان از آمريكا را ريشهدار ميكند و امكان روي كار آمدن يك دولت هوادار آمريكا را با مشكل مواجه ميكند . ضمن اين كه براي چندين دهه بيثباتي و ناامني را بر خاورميانه مستولي خواهد كرد . به اعتقاد اين جريان ، ايران به علت برخورداري از سوابق دموكراسي و ... از استعداد بالايي براي تغيير به روشهاي غيرخشونتآميز را دارد .
مرغ؛ اين موجود دو پاي سه حرفي، روزهاي بسياري ميان حرفهاي ما پريد! مسئولان، کارشناسان و منتقدان، حرفها و نقدهاي خودشان را داشتند، معترضان هم که مثل هميشه يک دهن باز براي نقهاي خودشان. طبعِ تلخ و شيرين طنزپراداز ايراني هم که همه جا هست. مرغ در پيامکها هم سهمي جدي داشت؛ هم تشکر جامعه خروسها شد از دولت که نواميسشان را از پشت شيشه مغازهها جمع کرده بود! هم افادهاي براي دختران دمِ بخت که بگويند: قبل از ايشان به خواستگار مرغ فروششان جواب رد دادهاند! و هم سببساز اين شوخي که علت کمبود و گراني، س
وضعيتي که امروز کشور در آن در گير شده تقريبا مي شود گفت بعد از انقلاب بي سابقه است کاهش شديد ارزش پول ملي تورم وگراني کمرشکن که در هيچ دوره اي به اين شدت وجود نداشته است اگر گفته شود تحريم وفشار دشمن باعث شده بايد گفت در دوره جنگ هم تحريم بود وهم جنگ اما چنين وضعي رخ نداد. بنابراين بايد قبول کرد وضعيت موجود بي سابقه است البته اين فقط بعد اقتصادي قضيه است که ملموس تر است جامعه ما در فرهنگ وسياست وموضوعات اجتماعي هم وضعيت بغرنجي را سپري مي کند.حال بايد ديد چرا اين گونه شده است ؟ به نظر مي
هميشه وقتي مي خواستم از آن مکان عبور کنم او را ميديدم . با لباسي پينه بسته و چرک ، در يک مکان مقدسي کفش هاي مردم را رديف مي کرد و برايشان کار انجام ميداد اما بجاي توجه و تشکر همه از او فاصله مي گرفتند و دوري مي کردن هميشه گرسنه بود و با اشاره غذا طلب مي کرد البته هر وقت که گرسنه بود بعضي ها حقيرانه به او کمک مي کردند و بعضي ها هم ... با خودم تصميم گرفته بودم که از اين به بعد هرچه دارم با او تقسيم کنم . يا به نحوي دلش را شاد کنم مخصوصا وقتي فهميدم که کسي را ندارد و تازه در تعزيه هم به عنو