تا آسمان
غم و غصه هم هوايش فرق ميکند وقتي که بداند سوي کربلا ميخواهد سفر کند؛ کربلا، اسمي که سال ها آتش عزاي حسين فاطمه را بيشتر در دل ما روشن ميکند و حالا سفر به کربلا ...
ديدن، حس کردن... و بعد! هرچه خواست با ما کند ما لبيک خواهيم گفت...
اينها سر مشق سفر شد
اولين نگاه! گنبد اميرالمومنين
توصيفش نميتوان کرد... نميتوان
خيره شدن به ايوان نجف، بح بح عجب صفايي دارد... فقط نگاه، سيري ناپذير بود...
درياي غم
رفت از جهان به سوي جنان ختم مرسلين(ص) ..
شد فرصتي كه فتنه بر آرد سر از كمين ..
بيعت شكسته شد به وصيت عمل نشد ..
ظلمي بزرگ شد به امام(ع) و به متقين..
پهلو شكسته دخت نبي(س)، روي نيلگون..
آتش گرفت خانه اش از ظلم ظالمين ..
در عرش عرشيان همه محزون و داغدار ..
در خاك فرشيان همه با غصه ها عجين ..
رخت سياه بر تن لوح و قلم شده است ..
خاك عزا كنند به سر خيل مسلمين ..
هر ديده رود خون شده هر سينه بحر غم ..
شال عزا به گردن و بشكسته هر جبين ..
صاحب عزاي اصلي اين غصه حيدر(ع) است ..
ترکشِ تقدير
آخر چرا من بايد از خود سير باشم ..
در انتظار ترکش تقدير باشم ..
در حسرت يک خوشه مرگ زرد و شيرين ..
با باغبان زندگي درگير باشم ..
ديوانة گيسوي او هستم که فرمود ..
بايد که عمري را در اين زنجير باشم ! ..
چون باد از آهوي چشمت ميگريزم ! ..
با من نمي آيد که من هم شير باشم ! ..
اي غم مسوزان اينچنين بال و پرم را ..
شايد من بيچاره بيتقصير باشم ! ..
عيبي ندارد رنگ چشمانم مهم نيست ..
بگذار من هم در جواني پير باشم ! ..
راز موشکهاي الکساندر
با آغاز سال نوي ميلادي و ادامه بحرانهاي اقتصادي و به تبع آن سياسي اجتماعي غرب و به خصوص آمريکا ، جهان در حال وارد شدن به مرحله جديد از مناقشات بر سر قدرت جهاني ست . در اين ميان همانند هميشه منطقه خاورميانه به عنوان منطقه اي مطرح است که هم از لحاظ ژئوپلوتيک و هم ژئواستاتيک ، بسيار نقش تعيين کنند هاي در معادلات جهاني ايفا خواهد کرد . در اين مرحله هم مناقشات نظامي و ديپلماتيک موجود بر سر مسئله سوريه مي توانند نقش بسيار مهمي در تحولات خاورميانه ايفا کند .
بوي ِ سرخ ِ سيب
جمعه ها اين دل هوايي مي شود ...
شک ندارم کربلايي مي شود ...
مي رسد از دور بوي سرخِ سيب ...
مي رسد صوت خوش امن يجيب ...
دل زند پر تا حريم شاه عشق ...
آسمان در آسمان تا ماه عشق ...
عشق يعني حا و سين و يا و نون ...
قتلگه گردد شبيه جوي خون ...
عشق يعني سر جدا از پيکرش ...
تير بر قلب علي ِ اکبرش ...
عشق يعني مشکِ پاره روي خاک ...
ناله ي ساقي... أخا ادرک أخاک
عشق يعني مويه هاي مادري
قامتِ تا خورده ي نيلوفري
رسانه اسلامي نداريم
يکي از مسائل مهمي که در مبحث رسانه شناسي مطرح است ، بحث شناخت اهداف رسانه و هويت رسانه است . شايد آن روزي که مارشال مک لوهان مي گفت " رسانه همان پيام است " افراد زيادي به او و تفکرات مي خنديدند ولي امروز به وضوح مي بينيم که آن پيرمرد تورنتويي که بيشتر عمرش را صرف ارائه نظريات بکر ارتباطاتي کرد ، پر بيراه نگفته است . نکته مهم در اينجا اين است که بايد بدانيم رسانه ها و در حالت عام ، کليه وسايل ارتباطي توسعه و امتداد پاره اي از قواي ذهني آدمي هستند . مک لوهان در اينجا نظر جالب ديگري هم دارد ، اتو
تحريف تاريخ جنگ؟؟؟
آيا براي نزديک کردن شهدا به نسل جوان بايد آنها را به پايين کشيد يا سطح فکر و آرمانهاي جوانان را بايد بالا برد؟
چندسالي است که ميديدم فيلمهايي که براي دفاع مقدس ساخته مي شود بسيار با آنچه در گذشته در اين ژانر ساخته ميشد متفاوت است. و بدتر اينکه با آنچه که از زندگي نامه هاي شهدا خوانده مي شد تفاوت چشمگيري داشت. ازجمله عصبي بودن ،ژوليده بودن ، مشاهده نکردن هيچ اثري از معنويت و آرمانها که در آثاري مثل کودک و فرشته، روز سوم ، دوئل به خوبي ديده ميشود.
نافسه
مسعود مخالف آخري بود. ميگفت تقي را نبايد کشت. ميگفت ببريمش، دست و پايش را ببنديم و جايي حبسش کنيم. آدم را ياد برادر خوبهي حضرت يوسف عليه السلام ميانداخت. امّا نشد که بشود. حرف رفيق را نبايد زمين انداخت! و نيانداخت، براي همين تقي را انداخت. آنقدر چاقو را فرو کرد که تقي افتاد. صداي نفس نفس نافسه است. انگار توي اتاق مسعود باشد. انگار نفسهايش وسط حلزونهاي گوشش باشد. حلزونهاي تنبل مسعود. همين گوشهاي چاق و کلبمهاش را ميگويم. توي يکي از دزديهايش نافسه را ديد. دست و پايش را بسته بودند. چسبي
دل بايد پاک باشد!
ما آدمها در خيلي از موارد بدون اينکه نسبت به موضوع مد نظرمان شناخت و تحليلي داشته باشيم ، قضاوت مي کنيم ... اين قضاوت از يک سو و عکس العمل مان از سوي ديگر ما را مي توان دچار آسيبهاي جدي کند ... همانطور که مي دانيم معاشرت يکي از نيازهاي اساسي انسان است و تنهايي ، در آموزه هاي ديني از يک سو و در آموزه هاي روانشاسي از سوي ديگر مذموم و ممنوع مي باشد ... توصيه اسلام به معاشرت آحاد جامعه اسلامي با يکديگر از دو وجه قابل تامل و تفسير است ... نخست اينکه معاشرت با نزديکان و اقوام تحت عنوان صله رحم و و
بازي خورده
اين سوداي قدرت طلبي و دنيا دوستي برادران مسلمان اما فريب خورده ما در دولت عثماني سابقه اي ديرينه دارد ... متاسفانه ترکيه علي رغم تمام اعداهايي که دارد از همان ابتدا تحت نوفذ و سلطه غربي ها بوده و همان جايي رفته که آنان برايش برنامه ريزي کرده بودند ... از انقلابهاي فرهنگي و عقيدتي گرفته تا انقلابهاي سياسي در ساختار اجتماعي ترکيه ، تحت نفوذ و تساط کامل غربيها بود ... ...









