هميشه پاي يک غاصب در ميان است
هميشه پاي يک غاصب در ميان است ... شايد خيلي از ما وقتي هميشه در خبرها مي شنويم که يک اتفاق ناگوار تروريستي چه از نوع نظامي و چه از نوع نرم صورت گرفته است و اعلام مي شود که توسط سازمان جاسوسي موساد صورت گرفته ، از خود پرسيده باشيم ، مگر مي شود همه اين کارها کار اسرائيل باشد و در دل مان گفته باشيم اينها همه اش فرافکني است ... به نظر شما اين فقط يک ادعاست يا واقعيت دارد ؟ اميدوارم با بررسي و دقت نظر در قطعات ارائه شده اين زنجيره فريب ، در پايان يادداشت به اين نتيجه برسيم که اين موش دواني و ، وجود خ
يک شبهه ... يک پاسخ
قضاوت درباره ي درستي مديريت و يا سوء مديريت افراد پيش از هر چيزي به بررسي علمي و واقعگرايانه ي « مؤلفه هاي قدرتي » که يک مدير در اختيار دارد بستگي دارد ، که طبق برخورداري وي از اين مؤلفه ها دخالت او را در بازخوردها و نتايج يک دوره ي مديريتي مي توان ارزيابي کرد.
اگر کشور را يک « سازمان » بدانيم اگر چه رئيس جمهور به عنوان مديري تأثير گذار در اين سازمان شناخته مي شود ولي ساير قوا چون مجلس که خود را رأس و سرآمد تمام قوا دانسته و فراتر از برنامه ريزي ، دخالت در حيطه هاي اجرايي را حقّ خود مي دانند
معامله ... هرگز
در زمان نزديک شدن به انتخابات گاهاً از برخي مسولين اظهار نظرها و ادعايهاي عجيب و غريبي مي شنويم ... ادعاهايي که هميشه فکر مي کرديم در طول ساليان تصدي شان بر قدرت ، چيز ديگري بوده ولي خيلي جالب است که ناگهان 180 درجه تغيير موضع دادند !!! البته خيلي هم سخت نيست درک شرايط شان ... فقط آدم تعجب مي کند که چقدر يک انسان مي تواند شخصيت و وجود پاک نهاد خويش را براي نيل به اهداف پست زميني ، آلوده کند !!! بگذريم ... يکي از اين شعارهاي دهن پر کن رابطه با آمريکاست ... هر يک از آقايوني که حتي کمي در انتخابا
دادگاه عشق
اي ماه گر شبي تو بيايي بخوابِ من/ طالع شود به صبح اميد آفتاب من / جانم به لب رسيد و نديدم شبابِ عمر / روزِ وصالِ توست بهار شبابِ من / در دادگاه عشق بپاداش هر گناه / کافي بود فراق تو جانا عذاب من / از عشق آتشين من و حُسن روي تو / دارد نشانه هر ورقي در کتاب من / يَابنَ الحَسَن چو مي گذرد عمر با شتاب / زان رو بود براه وصالت شتاب من /
اي فيض بخش جمله ذرات، از غمت / دلها بود خراب چو حال خراب من /
مهر تو را به هستي عالم نميدهم / اين افتخار من بُوَد و انتخاب من
يا اخي العزيز!
اين را را اسلاف شما نيز پيش از اين پيموده بودند (اگر يادتان باشد حسني خان نامبارک آلبوم اش پر بود از عکس با همين حضرات! ) ، آنها هم شيمون پرز را دوست عزيز مي خواندند و با بوش عربي مي رقصيدند، ولي زماني که به دست مردم از کاخ هايشان بيرون شدند، همان متحدان و عزيزان و رفيقان ديروز براي تقسيم غنائم فقح الفتوح مردم، دندان تيز کرده و شدند آزادي خواه و ضد ديکتاتور!
آزموده را آزمودن خطاست، يا اخي العزيز!
و چقدر عجوليم براي چشيدن طعم "وعده ي صادق پروردگار" که «و لينصرنّ اللَّه من ينصره» خداى متعال
حزب سوم
هميشه در کشور ما بحث بر روي مسائل مختلف و البته جاري جامعه ، داراي حواشي زيادي بوده است ... اين روزها هم علاوه بر بي اخلاقي و ناداني برخي از مسؤلين در کشاندن صحبتهاي خصوصي ( آنهم در سطح کلان ) ، بحثهاي انتخاباتي بسيار داغ است ... آنقدر داغ که دهان بعضي ها را سوزانده است !!! مي پرسيد چرا ؟ خوب دليلش روشن است ، چون نگذاشتند که آش اين مسائل خوب سرد شود ، بعد بروند سراغش ، همانطور داغ داغ آش را سر کشيده اند ، معلوم است مي سوزند ... مگر مقام معظم رهبري ( دامت برکاته ) نفرمودن که اينقدر زود به استقب
آسمان روي زمين
اين روزها عدم رعايت موازين اخلاقي و حدود شرعي و فرهنگي بين افراد جامعه کمي پررنگ شده است ... البته جاي تعجب هم ندارد ، با وضع چنين قوانين و مقرراتي و نحوه اجرايي اينچنين بي تدبيرانه هم نمي شود بيشتر از اينها از وضع فرهنگي جامعه انتظار داشت ... مشکل رواج اين هنجار شکني ها و ارزش کشي ها از يک طرف و مشکل عدم برخورد با اين مشکلات در طرف ديگر ، مسيري به ظاهر مشکل را براي حل اين معظل پيش روي ما قرار مي دهد ... يکي از مهمترين مسائلي که مورد نظر بنده در اين يادداشت است ، عدم آشنايي کافي مسئولان فرهنگي
از خواسته هايم تا خواسته هايش
شايد همين از خودگذشتگي هاي متقابل، معناي واقعي زندگي مشترک، و در نهايت همان ميزاني از کمال است که انسان با ازدواج کردن به آن ميرسد... فقط اي کاش همه ي ما ياد بگيريم طوري از خود گذشتگي کنيم که به چنين کمالي برسيم، يعني بدونيم داريم چه کار ميکنيم، بدون منت عاشقي کنيم و بدونيم که ازدواج نبايد ما رو از خودمون بگيره! بنابر اين تغيير و تصحيح اهداف و مشترک برنامه ريزي کردن، نبايد مانع همه ي اهداف -حتي اونهايي که خوب هستن و ضربه اي به زندگي مشتر نميزنن و يا حتي به دست آوردن اونها ميتونه در تکامل ما و اح
روزهاي سراسر خيانت
زهي خيال باطل که اين مرز و بوم از شومي و نکبت به ظاهر خودي ها ، رنگ و روي آرامش را نبيند ... زهي خيال باطل که اين بار بتوانند از رأفت اسلامي جان سالم به در ببرند ... اينجا ملک علي ست و مالک آن نائب بر حق امام زمان (عج) ، سيد علي ست ... انقلاب اسلامي ايران در طول اين ساليان پر پيچ و خم ، هميشه در معرض تهاجم هاي سخت و ناجوانمرداني زيادي بوده که به فضل الهي همه را يکي پس از ديگري با موفقيت پشت سر گذاشته است ... در اين روز هاي پرهياهو ، هر کسي به دنبال عبايي است که خود را در زير آن پنهان کند و يا د
مشتي گندم
کاش امشب تلاطمي باشم /
بين درياي مردمي باشم /
بين اين جمعيت به دور شما /
در طوافي ترنمي باشم /
آمدم پاي بوس تان آقا /
زائر شاه هشتمي باشم /
آمدم آمدم امام رئوف /
در هواي تبسمي باشم /
پيش پاي کبوتران شما /
لااقل مشت گندمي باشم /
همه اينجا پناه آوردند /
من مدد جوي چندمي باشم؟/
شايد اصلا دچار يک جوري /
مشکلات تکلمي باشم /
که زبانم گرفته آقا جان...









