<   <<   71   72   73   74   75   >>   >

صفر سفر
 صفر سفر
از سفر گفتم که صفر عاشقي است/ نقطه آغاز يک بوسيدن است/ يک دريچه رو به سوي روشني/ يک هواي تازه،يک خنديدن است/ از سفر گفتم که تغييري است نرم/ از هواي تير تا مردادماه/ مي دود در کوچه باغ زندگي/ سايه سار روشنايي بخش ماه/ از سفر گفتم که ايهامي است دور/ از شروع زندگي تا وقت مرگ/ فصل پاييز است و توي کوچه ها/ باز مي چرخد به رنگ مرگ برگ/
عهد دوباره
 عهد دوباره
باخود ببر مرا تواگر ميروي به دور/ آنجا كه هست نور و نباشد به غير نور/ بر حرف من بخند و نگاهي دوباره كن/ تكرار ماجراي سليمان و حرف مور/ كج ميروم مواخذه ام كن به راه راست/ اين گله را زدره جداكن به ضرب وزور/ بر روح مرده ام دم عيسايي ات بدم/ يك فاتحه بخوان سرراهت به اين قبور/ شرمنده ام كه صبر نكردم براي تو اي آنكه صبر ميشود از صبرتو صبور دستم بگير و عهد دوباره قبول كن مي مانم از براي تو تا لحظه ظهور
يک روز داغ
 يک روز داغ
چشم هاي نمناکم را مي بندم و عرق سرد پيشاني ام را با دست هاي بي جانم مي گيرم و نفسي عميق مي کشم و حس مي کنم دارد نام و نشاني به ذهنم مي رسد...... اين که خودم که هستم و کجايم نمي دانم ...اما از نشاني خانه ام فقط کوچه اي يادم مي آيد و تابلويي که آن هم فقط شهيدش ... و من در اين تب و تاب و خستگي با همين ها سر از گلزار شهدا در آورده ام...... حالا حس مي کنم کمي بهترم...
دامنِ آسمان
 دامنِ آسمان
هر شب من و دل قول و قراري داريم/ تا صــــبح کنار مـــــــــــاه کاري داريم/ از دست ستاره ها فراري هستيم/ از نم نمِ خيسِ ابر ، جاري هستيم/ با ماه دو استکــــان محبت نوشيم/ از جنس حـــريرِ نور ، رختي پوشيم/ از بال کــــبوتران کمي قــرض کنيم/ خود را چو کبوتري رهــا فـرض کنيم/ در دامـــن آســـمان پر و بال زنيم/ بر چــــادر ابرها خط و خــــال زنيم/
بهار دلنشين
 بهار دلنشين
سرراهــت نشــستم تا بيـــايي/ دل ازغيرت گسـستم تا بيايي / به امّيدي که مي آيي بـزودي/ به راهت ديده بســتم تا بيايي/ نگار نازنيـــنم کي ميــــايي؟/ بهــار دلنشيـنم کي ميــــايي؟/ بهار آمد، گل آمد، بلـبل آمد گل زيبــا ترينم کي ميـايي؟ گل فصل بهارم کي ميايي؟ / اميد روزگـــارم کي ميايي؟ / به دوشم بارهجران توتاکي؟ زهجرت بيقرارم کي ميايي؟/
قحط ِ سرباز
 قحط ِ سرباز
تمام پنجره ها رو به آسمان باز است/ ببار حضرت باران که فصل اعجاز است/ کجا قدم زده اي تا ببوسم آنجا را/ که بوسه بر اثر پات عين پرواز است/ *شده ترانه و ذکر لبم دعاي فرج/* اگر که ذکر تو باشي دعا هم آواز است/ تو دير کردي و ما مستحق سرزنشيم/ چرا که علت تاخير، قحط سرباز است / رسيده عمر و صبوري و طاقت آخر خط/ بيا که روز وصال تو روز آغاز است /
براي صبح ظهور
 براي صبح ظهور
تو مي رسي که ببينيم شوروشين تو را/ و خال گونه و سربند ياحسين تو را/ نگاه کن من زار و به زير دين تو را/ که زنده باشم و باشم براي صبح ظهور/ سياه لشگري توست انتهاي غرور/ کسي که نام و حضورش هميشه اثبات است/ دليل گردش و برپايي سماوات است/ و کعبه از غم او غرق در مناجات است/ در انتظار همان لحظه ملاقات است/ چرا ز بودن او ما نميشويم آگاه/ چرا دوباره بساط گناه پشت گناه/ اگرچه غرق گناهم در انتظار توام/ عجيب يخ زده ام در پي بهار توام/ دلم خوش است در اين شهر در کنار توا
خاک و آتش و  خون
 خاک و آتش و خون
طفلي کشيد قد و جواني رشيد شد/ کــم کــم براي مادر و بابا امــــيد شد/ وقتي به جبهه رفت ، دگـر برنگشت او/ در کربلاي پنــج ، گمــانم شـــهيد شد/ بـابـا خميد قامتش از اين غــــم بزرگ/ مادر چه زود موي سياهش سپيد شد/ حتي جنازه ي پسرش برنگشت ، نه/ در زير خاک و آتش و خون ناپديد شد/ شايد حدود بيست و يکي يا دو سالِ پيش/ مـــــادر گرفت قلـبش و دردش شديد شد/ . . . يک قابِ عکس کهنه سر ِ تخت مادري است/ که بعـــد رفتن ِ پســــــرش نا امــــــــيد شد
خوش آمدي
 خوش آمدي
اوگفت : من با توام اگر تو بخواهي در هرلحظه وهرحال نشاني : حجت شهرک عاشقان مهدي (عج) خيابان انتظار کوچه ي دلدادگي پلاک 313 نشاني به دست کوچه به کوچه وکوي به کوي از اين وآن سوال مي کردم ... ببخشيد شما اين خيابان رو ميدونيد کجاست؟؟ نگاهي به آدرسم مي کرد ونگاهي به من ... وبعد سري تکان مي دهد وراه رفته اش را ميرفت ... ومن باز سردرگم تر از قبل ... ولي باز محکم تر ومصمم ترراهم را ميرفتم ... هرچه ميرفتم بيشتر گم ميشدم ... گويي هيچ کس نشاني مرا تا بحال نشنيده بود ... غمين شدم و
نگاهي كن بر اين دلها
 نگاهي كن بر اين دلها
الا يا ايّها المهدي، نگاهي کن بر اين دلها / که از عشق تو افتاده، بر اين دلها چه مشکله/ا به بوي زلف ناز تو، که دارد جمکران تو / چه طوفاني به پا گشته،در اين سرهادر اين دلها/ مرا در منزل دنيا، چه امن دين و هم عقبي / اگر خــالي کنــم از تو، سراي گرم محفـلها / به ندبه گريه سنگين کن،گرت ميل رخش باشد/ که مهدي بس خبر دارد، ز راه و رسم منزلها / شب هجــر رخ مهــدي، و گرداب فراق او / ز چشم پر ز اشک من، کند محروم ساحلها / همــه راهــ
نيمه شعبان معظم
 نيمه شعبان معظم
درجسم جهان ، باردگرروح دميدند/ دلها همه از جلوه دلدار طپيدند/ بر چهره شب ، پرده اي ازنور کشيدند/ هنگام سحر ، نيمه شعبان معظم/ شور و طرب و، نور وسروراست به هرجا/ چون مهدي موعود ، نهد پاي به دنيا/ پور حسن عسکري و ، نرگس والا/ دردانه زهرا که به خوبان شده خاتم/ احمد رخ و، حيدرصفت و، فاطمه رفتار/ حُسن حسنين است درآن قامت ورخسار/ پيوسته شکوفان و بهار آن گل بي خار/ مقصود خدا ،زآب وگل وخلقت آدم/
خداي من
 خداي من
شايد اين حرف هاي من براي حال و هوايم بد تمام شود....اصلا بي خيال.... من که قرار است جايي دور منتظر شوم تا شايد راهي نزديک را به تو پيدا کنم....جايي غريب کز کنم تا شايد صدايي آشنا من و تو را بهم پيوند دهد..... عمريست زير گوشت آهسته مي گويم کمک......و تو فقط مي خندي و نگاهم مي کني.........کمک...خدااااااي من...
پاسخ پرسش از  مصباح
 پاسخ پرسش از مصباح
روزنامه جمهوري اسلامي در مقاله اي مفصل، ضمن انتقادهاي شديد از آيت الله مصباح يزدي چند پرسش زير را از وي مطرح کرده است كه به وسع اطلاعاتم و تا پاسخگويي شاگردان نزديك استاد به انها پاسخ مي گويم: پرسش اول : امام خميني درپيام تاريخي و پر‌نکته حضرت امام خميني به روحانيت در سوم اسفند 1367 نوشته‌اند: ديروز "حجتيه‌اي‌ها" مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغاني نيمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابي‌تر از انقلابيون شده‌اند!" پرسش اين است که اي
درد نامه
 درد نامه
مولاي غريبم سلام حالتان خوب است اين روزها؟ يا مثل حال من ، خراب... از حالِ من اگر بپرسيد ، ملال که هست ، اما دوري شما بيشتر از هر ملالي ملال آور است اين روزها به نام شما سَند خورده است همه دارند کوچه هايشان را براي شما آزين مي بندند اما نمي دانم آيا کسي هست که زباله هاي گناه را از کوچه هاي دلش پاک کند؟ آيا کسي هست که خيابان هاي دلش را با نور ياد شما چراغباني کند؟ آيا کسي هست که فرشِ دلش را براي قدوم شما پهن کرده باشد؟ آقا ! هواي دلم در اين اين روزهاي گرم ، خيلي ابري ا
رخصت بده آقا
 رخصت بده آقا
و محور عشقي و طبيعيست که يک عمر/ چون دايره در حسرت پرگار تو باشم/ تو منتظرم هستي و من منتظر تو/ قسمت شده انگار که همکار تو باشم!/ بايد بروم تا ته خط ... آخر دنيا/ بر دار شوم ... ميثم تمّار تو باشم/ بايد بپرم ... بال و پرم ... بال و پرم کو؟/ شايد بشود جعفر طيّار تو باشم / در اين شب طولاني و ظلماني فتنه/ انگار قرار است که عمّار تو باشم/
چطوري جوون؟
 چطوري جوون؟
موجوداتي هستند زيبا ، خلاق ، مغرور و بعضا بي عقل و با احساس (خوانده شود با هيجان ) داراي قدرت بدني فوق العاده ، بصورتي که گه گاه صبحانه ، ناهار ، شام نخورده اما همچنان به فعاليت خود ادامه ميدهند. شب ها تا نيمه بيدارند و صبح ها تا نيمه خواب! از بُکِن ،نَکُن بيزارند و دوست دارند - هر آن - هرآنچه ميخواهند انجام دهند
بررسي شايعات ارزي
 بررسي شايعات ارزي
قيمت ارز و سکه، تابع مسائل مختلفي است که برخي از آنها در داخلي کاملاً قابل کنترلند و برخي نه. برخي از اين موارد عبارتند از: چاپ اسکناس در نتيجه کاهش بودجه، کاهش درآمد ارزي کشور در اثر تحريم، کاهش قيمت هاي جهاني نفت و طلا، ضعف در ايجاد تعادل در بازار ارز، کاهش توليد، افزايش نقدينگي به دليل سياست هاي اشتباه بانکي و پولي، افزايش مکررقوانين اقتصادي، ناآرامي هاي سياسي داخلي و خارجي و بسياري از دلايل ديگر که باعث مي شوند ارزش پول ملي کاهش و قيمت ارز در برابر آن افزايش يابد. حالا بايد ديد که کدام بخش ا
تمام ِ روزهاي ِ اين روزها
 تمام ِ روزهاي ِ اين روزها
تلفن براي پنجمين بار زنگ مي زند جواب نمي دهم! مي دانم يکي ازهمان هاست مي خواهد بگويد که دلش برايم تنگ شده و و و ... فکر مي کنم به نوشته هايي که ديشب قبل از خواب توي ِ ذهنم مرور مي کردم چيزي يادم نمي آيد دوباره خودم را سرزنش مي کنم چرا همان موقع توي ِ گوشي اَم ذخيره اَش نکرده اَم جواب ِ تلفن را مي دهم بي حوصله تر از اين حرفهايم که صدايم به آن طرف ِ خط برسد تنها چند بار پياپي نصيحت هايش را تکرار مي کند و بعد بوق ِ ممتد ...
مسابقه بزرگ مهدويت
 مسابقه بزرگ مهدويت
به مناسبت ميلاد فرخنده امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف مسابقه ي کتابخواني برگزار مي گردد. نام کتاب قيام و انقلاب مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف از شهيد مطهري رحمة الله عليه ظهر روز نيمه شعبان ان شا ءالله 20 سئوال در اتاق حکمت مطهر بخش آزمون ها قرار داده خواهد شد. بزرگواران تا روز سه شنبه 16 شعبان المعظم فرصت دارند سئوالات را پاسخ بدهند
درپناه عباس
 درپناه عباس
والشمس و الضحاها برق نگاه عباس/ تفسير والقمر نيست جز روي ماه عباس/ معناي والنهار است آئينه جبينش/ والليل وام دار خال سياه عباس/ هم ارض اذا طحاها بنهاد سر به پايش/ هم آسمان بنا شد از اوج جاه عباس/ امشب که شام عيد ثارالله است جانا/ با ما بيا و تاصبح بنشين به راه عباس/ هرچند روسياهم اما خدا بزرگ است/ شايد سياه لشگر خواهد سپاه عباس/ از فتنه زمانه محفوظ و در امان است

<   <<   71   72   73   74   75   >>   >
By: ParsiBlog.com ® Team © 2003