<   <<   86   87   88   89   90   >>   >

ميلاد دو نور
 ميلاد دو نور
اي که نــــامت بر دلم آرامش است ... اي که يــــادت در دلم آسايش است ... ذکر تـــــو بر جـــان ما نوري دهد ... فکر تـو انـــدر ســــرم شوري دهد ... روز ميلادت رســـيد رحمت رسيد ... بر همه اهل جهـــان نــــورت دميد ... نام تو ذکــــر صلوه و صوم ماست ...
مُهر مِهر نبوي
 مُهر مِهر نبوي
مي‌گفتند کتاب نخوانده، مکتب نرفته و خط ننوشته! پس با کدامين غمزه تا اوج اعلاي اعظم انبياء بال و پر گشوده است! در کدامين دانشگاه آموخت که تمثال بي‌مثال قاب قوسين را يکتنه بر سينه سيناي ملکوت حق حک کند! او طاير قدسي نبود، فرشته نبود، از هيچ علم و دانش و معرفت بشري مادي سر رشته نداشت، مدرک نداشت، مکتب نداشت، دارو دسته و جناح و قبيله نداشت، دين داشت و ديندار بود بي دارايي و دينار. بي همراه و غمخوار. زير دين هيچ تمدني نرفته بود، بر وجودش هيچ نشاني از نشانه‌هاي وابستگي و تعهد به نشانداران طغيان دورا
پيامبر مهر
 پيامبر مهر
در کوه انعکاس خودت را شنيده‌اي ... در سعي‌ها صفاي دلت را دويده‌اي ... افسانه بود قبل تو روياي عاشقان ... تو پاي عشق را به حقيقت کشيده‌اي ... تَبَّت يَدا ابي لهبان شعله مي‌کشند ... تا «لا» به لب، به خرمن بت‌ها رسيده‌اي ... رويت سپيده‌ايست که شب‌هاي مکه را ... خالت پرنده‌ايست رها در سپيده‌اي ... اول خدا دو چشم تو را آفريد و بعد ...
بغض روي بغض
 بغض روي بغض
دل سپرده ام به روياهايي که آخرشان سردر گمي است گيجي و افسردگيست دلت به اين خوش است که اعتباري داري گاهي پيش کسي قراري داري آرامش و بهاري داري خوب سرگرم مهرباني و آرامشي خوب مشغول دلدادگي و دلبستني ناگهان کسي ناکسي سنگي مي زند مي شکند ، تمام آرامش تمام آسايش تمام زندگي تمام اعتبارت را مي شکند تمام دلدادگي ها... آسمان کمر خم مي کند و زمين مغرور مي شود به اين شکستگي ها.. خوب روي دلت داغ مي شود.... سرب بغض هايت آب مي شود...خوب سرت به زمين مي خور
نخوانديد هم نخوانديد!
 نخوانديد هم نخوانديد!
خانم اشميت مذاكرات هسته اي را مجدداً‌ به تأخير انداخت و اين نشان دهنده ي اميديست كه ايشان به شرايط بد اقتصادي ايران و كاهش قدرت چانه زني در مذاكرات و كاهش تحمل مردم پيدا كرده اند. مسئولان ما به جاي اين كه شرايط بد اقتصادي را با مباني اقتصاد مقاومتي مديريت نمايند، مشغول بحث در مورد چيزهايي هستند كه شرايط را بدتر از اين مي كند. در حالي كه تورم و نقدينگي در كشور،‌ بازارهاي حساس ارز و خودرو و مسكن را چون سونامي ويران مي كند،‌ دولت، خدا مي داند به چه حجتي تمام وقتش را براي راضي كردن مجلس به اجراي فاز
بازي رنگ ها
 بازي رنگ ها
سوار تاكسي كه شدم راديو ماشين روشن بود و مسابقه فوتبال ورزشگاه آزادي را مستقيم گزارش مي كرد در وسط دو نيمه يكي از كارشناسان برنامه با گلايه از وضعيت بي رمق بازي گفت قيمت مالي افراد حاضر در دوتيم حدود صد ميليارد تومان است. واظهار تاسف مي كرد كه اين همه هزينه مي شود ومردم هم لذتي از فوتبال نمي برند به اين اضافه كنيد اين خبر را كه حدود چهار هزار نفر ديشب دراين فصل سرد در استاديوم خوابيدند براستي اتلاف اين همه ثروت ملي ونيروي جواني چرا؟ چرا ما ازغرب فقط عوام ز دگي و عوام فريبي مدرن آن را ياد
تلخ بگو ، راست بگو
 تلخ بگو ، راست بگو
سريال يلدا مثلا به موضوع تعزيه پرداخته بود حال آنکه بيشتر به مسائل و اختلافات فاميلي و خاله زنيکه بازي هاي فاميلي پرداخته بود و تنها قسمت آخر آن هم در چند سکانس کوتاه به تعزيه پرداخته بود. موضوع تعزيه شايد، تنها محوري شده بود که اختلافات فاميلي و خاله زنيکه بازي ها را به آن وصل کنند و در نهايت اتمام اين اختلافات را به خوش يُمني تعزيه پيوند بزنند اما موضوع تعزيه محجور واقع شده بود و کمتر به آن پرداخته شده بود.
برگ هاي خيس دفتر
 برگ هاي خيس دفتر
از شوق و شادي كار من، حالا غزل خواني شده/ ابيات ناب شعر من، آيات قراني شده/ خيس است برگ دفترم از بس كه گفتم شعر تر/ آخر هواي چشم من، از شوق باراني شده/ مي خواستم در شعر خود توصيفي از نور آورم/ با نور ختم المرسلين، شعرم چه نوراني شده/ يا رحمه للعلمين، اي رهنماي مو منين/ نام قشنگت زينت،قران رحماني شده/ ماه جهان آرا تويي، خورشيد بي همتا تويي/ اي منشعب از نور حق، انسان رباني شده/ نورالهدي، نورالمبين، چشم و چراغ متقين / تا پا نهادي در جهان ، عالم چراغاني شده/ اي برگزيده مصطفي
از کوشک تا آزادي
 از کوشک تا آزادي
به محض ورود به کمپ شروع کرديم با صادق و بعضي طلبه‌هاي ديگر، در بين حاضرين در کمپ قدم زدن. هنوز تعداد قدم‌ها به ده نرسيده، صادق پرسيد: واسه چي اومدين اينجا؟ اين روزها نياز به آرامش نداشتيد؟ بغض کردن و سعي بر نشان ندادنش، اين روزها از هر چيز ديگري برايم عادي‌تر شده! بغض کردم اما باز مهلت نداد و پرسيد: فکر نمي‌کنيد چنين شبي کنار جواد و مادرش بودن بهتر بود؟ چطور اينقدر راحت با اين جوانها قهقه مي‌زنيد و مي‌خنديد؟!
سهم خواهي از حافظ
 سهم خواهي از حافظ
برداشت هاي حافظ از سعدي و نظامي و خاقاني و مولوي و عطار و سنائي و سيف فرغاني و صدها شاعر مشهور و مجهول فارسي معاصرش و متقدمان از خود، به صورت آشکاري در تمام اشعار او ساري و جاري است. وقتي بر اين برداشتهاي حافظانه علاوه کنيد برداشتهاي او از شعر عرب را، انسان پژوهشگر در اين موضوع دچار ترديد مي شود که آيا حافظ اصلاً از خود هم شعري داشته يا همه را با استادي تمام و ذوق سلي
اخلاق در حكومت علوي
 اخلاق در حكومت علوي
يعني يك مومن ودر مرتبه مهم تر يك حاكم مومن وحاكم عادل با سيره حكومتي خود اصل وجود حق را اعلام مي كند ودرواقع اگر حكومت وحاكماني ولو به ضرورت ومصلحت فرضا بخواهد دروغ بگويد ويا از راه غير اخلاقي ديگري كار خودرا پيش برد . اين حكومت با عمل اصل وجود حق را درهستي انكار مي كند و حضرت علي عليه السلام قبل از آن كه حاكم جامعه باشد شاهد وشهيد توحيد و وجود حق در هستي است
اصل اقتصاد و ميانه روي
 اصل اقتصاد و ميانه روي
بر مرد واجب است که براي تحصيل نفقه­ ي عائله­ ي خود تلاش و کوشش کند و در مقابل اين کار، اجر فراواني هم براي او در نظر گرفته شده. بعد از نفقه­ ي واجب، تلاش براي توسعه ­ي زندگي و رفاه خانواده، امري مستحب و ممدوح است که نزد خداي يکتا پاداش بزرگي براي آن در نظر گرفته شده. در اين ميان برخي از مردم مبتلا به اسراف و زياده­ رو
ژست هاي تو خالي
 ژست هاي تو خالي
اوج دشمني و خوي استکبار طلبي را به وضوح مي شد در اجلاس اقتصادي داووس مشاهده کرد ... اجلاسي که قرا بود تنها به مسائل کلان اقتصادي دنيا پرداخته شود ، عملاً به صحنه اي تبديل شده بود که بيشتر به فکر منافع اقتصادي آمريکا و اسرائيل بود ... جايي که نخست وزير اسرائيل ، رئيس جمهور اسرائيل و وزير جنگ آنان بارها و بارها در سخنان به اصطلاح اقتصادي شان ، در حال خط و نشان کشيدن براي ايران بودند ...
آئينه ي سوخته !
 آئينه ي سوخته !
رفتي به بزم آينه هايي نسوخته/ جا مانده است از تو صدايي نسوخته/ اي لاله چون شقايق پيدا نمي‌شود/ بر پيكر رشيد تو جايي نسوخته/ پرواز :سبز و آبي و پروانه : سرخ و زرد/ ... دروازه اي به سوي فضايي نسوخته/ تصوير يك مكعب و يك مشت استخوان/ همراه چند پاره از آئينه سوخته/ در شعله هاي ياس اميدم به رويشت/ باور كن ، آي عشق ! ـ كجايي ؟! ـ نسوخته در نقطه عروج تو با همرهان تو تنها به دست آمده پايي نسوخته ! هر چند آسمان هم آتش گرفته است پرهاي مرغهاي هوايي نسوخته
سگ زرد برادر شغال
 سگ زرد برادر شغال
جالبت اينجاست که در انتخاباتي که اخيراً در اسرائيل برگزار شده ( البته حزب ليکود با ميزان رأي کمتري نسبت به دوره قبل پيروز شد ) نتانياهو در اولين سخنراني اش ، مهمترين هدف خود را پيگيري برنامه هاي هسته اي ايران اعلام کرد و گفت که مهمترين چالش پيش روي اسرائيل ، تلاش براي عدم دستيابي ايران
قلب مشبک
 قلب مشبک
صحبت هاي پنجره اي که سالها خود را به طوف يار پيچيده بود تا مگر وصلتي که حاصل بود به اين طريق.... ارامشي به قلب مشبکش باشد....آي مرا مبريد و مرا بگذاريد... چگونه دل بکنم از همنشيني ات ارباب؟؟؟!! مرا مبريد و مرا بگذاريد... اخر اين چه رسم است که بايد عاشق هميشه از معشوق فاصله بگيرد؟؟؟!!
خرابِ خويشتن
 خرابِ خويشتن
كيستم پروانه اي مست و خراب خويشتن/ گردبادي گشته محو پيچ و تاب خويشتن/ شاهد ما با رضايت مي‌برد شب را به صبح/ چونكه هر شب خويش مي‌آيد به خواب خويشتن !!/ از خودم پرسيده‌ام در بارة چشمان او/ مانده‌ام در حيرت آنگه از جواب خويشتن !/ بي خبر از حال ما بگذار باشد هر كسي/ ما و شعر و شاهد و شمع و شراب خويشتن !/ خواب را بايد ببيند بعد از اين ديگر به خواب/
طرح هدفمندي يارانه ها
 طرح هدفمندي يارانه ها
مرحله اول طرح هدفمندي يارانه ها در نيمه دوم سال 1389 يعني 2 سال قبل شروع شد. بر اساس قانون مصوب مجلس، قرار است تا ظرف مدت 5 سال از آغاز هدفمندي، يارانه هاي انرژي، سوخت و نان به طور كامل هدفمند گردد. به اين مفهوم كه يارانه هاي غير مستقيم كه تا كنون دولت در بازار مصرف به مردم پرداخت مي نموده است، تبديل به يارانه هاي مستقيم درآمدي گردد. مبناي قيمت گذاري جديد براي انرژي و سوخت، براي اقسام مختلف آن متفاوت است. مبناي قيمت گذاري براي انواع وارداتي آنها، قيمتهاي بين المللي و براي انواع داخلي آنها، هزينه
اينجا همه يک نام دارند
 اينجا همه يک نام دارند
اينجا همه يک نام دارند: زائر و يک نشان: سيه پوش و يک سبيل: طريق الحسين و يک قبله: بين الحرمين و يک مقصد و موطن: کربلا و يک مقصود و محبوب: حسين (عليه السلام) اينجا همه زائرند و طائر حائر حسيني؛ ميزبانان و صاحبان مواکب همه را با يک نام مي خوانند: زائرالحسين و با يک عبارت خوش آمد مي گويند: هلا؛ هلا بکم يا زوار ابا السجاد! فرقي نمي کند کيستي و از کجا آمده اي؛ با کدام شغل و منصب و موقعيت؛ از آن نماينده مجلس و آن مجتهد و آن مديرکل گرفته تا... اينجا خبري از اين عناوين ظاهري نيست هر که هستي، اينجا
قصه ي جانسوز
 قصه ي جانسوز
خواستم شرح جفاهاي تو را بنويسم .. مو به مو آنچه به من رفت جفا بنويسم .. لرزش دست و تپشهاي دل و جاري اشک .. سد راهم شد و نگذاشت که تا بنويسم .. پدر عشق بسوزد که قلم دستم داد .. تا خطاهاي تو را جمله سزا بنويسم .. بايد از سر بگذارم گله هايي که مراست .. و به دلخواه تو بي جا همه جا بنويسم .. ناروا

<   <<   86   87   88   89   90   >>   >
By: ParsiBlog.com ® Team © 2003