آسمان که باراني باشد ابر ها خيس و لغزنده اند ...بال هاي تو خيس مي شوند و من دلم شور مي زند......سر به هوا راه مي روم...زمين زير پايم ليز مي خورد....رعد و برقي تو را منعکس مي کند و کوه عاشق سايه ات مي شود..... باران اوج مي گيرد و تو پرواز مي کني و من دلم شور مي زند....... زمستان اينبار شور دارد...غرور دارد...حتي حرارت دارد....و من شک ندارم که عاشقت شده است....و من دلشوره دارم....حالا فصل ها هم دلشوره دارند که زمستان عاشق شده است.....و مي ترسند از حضور نابهنگام زمستان....که در بهار هم زمستان
بقعه شمس آل رسول (معروف به آتشکده) مربوط به قرن 9 هجري است و در محله پائين بازار آمل در خرابههاي شهر قديم واقع شده و با شماره ثبت 1057 در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيده است. اين بنا که از وسعت قابل ملاحظه اي نسبت به بناهاي دوره خود برخورداراست، بصورت چهار گوشه و گنبد مخروطي بوده که گنبد آن در اثر زلزله و عوامل جوي منطقه خراب شده است. تزيينات بنا شامل طاق و قوس و قرنيس هاي آجري و كاشيكاري در قسمت فوقاني است. به احتمال زياد اين مقبره متعلق به علامه محمد بن محمود ملقب به شمس الدين آملي از
من و سکوتِ شب و آسمان تنهايي ... نبود ماه و ستاره ميان تنهايي ... دوباره زلفِ پريشانِ خاطراتت را ... گره زدم به سرِ گيسوان تنهايي ... کنار ساحل بغضم غريب جان دادند ... ز خشکيِ نگهـــم ماهيان تنهايي ... درخت کوچک مـــا ميوه اي ندارد باز ... نشسته غم به دل باغبان تنهايي ... تو نيستي که ببيني چقدر تنهايم
دوره دانشجويي همزمان با دوره جواني است و در اين دوره بسياري از جوانان به ازدواج فکر ميکنند.ازدواج واقعه اي مثبت و شيرين در زندگي است و آرزوي بعضي از جوانان و بسياري از خانواده هاست.عده اي از دختران و پسران دانشجو به قصد ازدواج در دانشگاه ،اقدام به برقراري ارتباط و آشنايي هاي قبل از ازدواج ميکنند. با اين حال ، بر خلاف تصور مردم ،ازدواج پديد اي آسان نيست و همين طور آشناييهاي قبل از ازدواج .بهمين دليل ،بسياري از اوقات ،چنين آشناييهايي منجر به مشکلات جدي در زندگي ،از جمله سوء استفاده هاي عاطفي و مشک
با عنايت به ضرورت حفظ حقوق انساني در جامعه اسلامي، لازم است دستگاههاي مسئول به ويژه قوه قضائيه جمهوري اسلامي ايران نسبت به اين حوادث تلخ با نظارت و جديت بيشتري برخورد کرده و پرونده فوت مرحوم ستار بهشتي به صورت ويژه مورد بررسي قرار گيرد و متخلفان آن دقيقاً شناسايي شوند و با آنها برخورد قضايي شود. 2 ـ فرماندهي محترم نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران با صدور بخشنامهاي به تمام واحدهاي انتظامي ابلاغ کند تا اولاً متهمان صرفاً در بازداتشگاههاي تحت نظارت
اين روزها ديگر اينقدر در داخل کشور شنيده ايم که انتخابات بايد آزاد برگزار شود که ديگر کم کم و علي رغم ميل باطني مان بايد به برخي از خواص داخلي مشکوک شويم . باور کنيد من نمي خواستم تا اين لحظه هم در اين باره چيزي بنويسم ولي خوب وقتي ديدم که مهره هاي سوخته خارج نشين هم يکصدا اين واژه را فرياد مي زنند ، کمي حس کردم که ... فعلاً بگذريم ( انشاءالله که اشتباه باشد ) . -------------------------------------------------------------------------------- در روزهاي اخير شاهد اين بوديم که متاسفانه خ
رضاخان در طول حكومت خود چند دستور ويژه استعماررا درايران اجراكرد كشف حجاب ،ممنوع كردن عزاداري براي اهل بيت وسالار شهيدان ،فشار بر روحانيت ومحدود كردن پوشيدن لباس روحانيت ،در بررسي رابطه اين سه موضوع اشتراكاتي بين هرسه وجود دارد كه قابل تامل است . هرسه مورد يك علامت ونماد وپرچم هستند لباس روحانيت نماد فقه وعلم اهل بيت، حجاب نماد حياء ونجابت زن مسلمان ومجلس عزا ي حسيني نماد ياد مظلوميت ودشمني با ظلم است
ايشان گفته بود که در همان ايام طلبه گي که درس وبحث را در قم شروع کرده بودند براي آمدن به تهران به گاراژهايي که محل تجمع اتوبوس و ماشين هاي مسافر کشي بود رفته و سوار بر اتوبوسي شده بودند ، که در همين موقع حضرت امام که آن زمان از مراجع و مدرسان نامي قم بودند تنها و بدون آلايش و به تعبير مرحوم حاج آقا مجتبي « طلبه وار » وارد ماشين شده و در کنار آقا مجتبي اين طلبه و آقا زاده ي جوان نشسته و راهي تهران شده بودند.
الرحمن الرحيم ميگويم و تمام دنيا را از آن خود مي کنم زمين و آسمان و دريايت برايم دلربايي ميکنند و باران ميبارد قطره هاي مرواريدش را برسرم چون تازه عروسي که به خانه ي بخت مي رود من قدم مي گذارم در دشت هايي که گل هايش به اذن تو مي خندند ستاره هايش مي بخشند نورشان را به مردم شهر ...ومن ميان اين همه نعمت انگار از فراسوي حاله اي از نور عبور ميکنم ...تو را ميبينم در ذره ذره ي وجودم در شکوفه هاي نو رسيده ي بهار ، در ميوه هاي رنگ شده بر تاج درختان. بر نقاشي پيرهن برگ ها و در سکوت غم انگيز زمستان ...
ببينيد ، دشمن آنقدرها هم که برخي فکر مي کنند بي برنامه نيست . همين آقاي لوئيس کسي يود که براي منطقه خاورميانه نقشه اي تهيه کرده بود که بر روي آن کشورهاي مختلف منطقه به واسطه دارا بودن قوميت هاي مختلف ، تجزيه شده بودند ! اين مسئله اي درست است که لوئيس مي گويد ، غرب نتوانست آنطور که بايد اين موج بيداري اسلامي را به نفع خود تمام کند . اين مسئله و همچنين تقارن آن با روزهاي سختي که غرب و مخصوصاً آمريکا از لحاظ اقتصادي و بحرانهاي اجتماعي در آن به سر مي برند ، مزدي بر علت شدند که آمريکا دوباره به فکر ا
بچه مي شوم حداقل براي چند ساعت يک دختر ِ شر ِ شيطون با شمّ ِ کارآگاهي ... چه عالمي دارد اين بچگي اين پاکي ِ کودکانه حتي برق ِ چشمانت هم معصوم مي شود نگاهت عوض مي شود به اين زندگي به اين خود در گيري هاي روزانه ي کمرشکن! . . به قول ِ تو هيچوقت شيطنت هايم تمام نمي شود! مجبورت مي کنم زير باران قدم بزنيم از اين خيابان به آن خيابان مسابقه ي حفظ ِ تعادل روي جدول هاي شهر و پياده روي ِ دل انگيز روي اعصاب و روان ِ آدمهايي که زل زدند به ما! شنيدن ِ صداي شالاپ
مادر دوباره آمد وقتي که خواب بودم/ از شوق ديدن او در پيچ و تاب بودم/ مادر توئي؟ نمُردي؟هر دفعه اين سؤال و.../ لبخند مي زد و گفت: هرگز نمرده ام من/ از دست درس و مشقت در اضطراب بودم!/ گفتم دعاي مادر حلّال مشکلات است/ هر امتحان که دادم من فوتِ آب بودم/ فرصت نشد ببوسم دستان خسته اش را/ از بس به فکر درس و مشق و کتاب بودم/ ديشب صداي پايش در خانه باز پيچيد/ مادر دوباره آمد وقتي که خواب بودم...
همان گونه که قبلا هم گفته شد، زن و شوهر جوان در ابتداي زندگي، تجربهاي از اين فضا ندارند و نمي توان توقع داشت که از ابتدا همانند افراد با تجربه رفتار کنند. توجه به اين مسأله موجب ميشود تا زن و شوهر در ابتداي زندگي سطح انتظار خود را از طرف مقابل پايينتر آورند و در مقابل اشکالات يکديگر با سعهي صدر بهتري رفتار نمايند. مقايسه کردن همسر با ديگران، سرزنش و تحقير همسر، زير سؤال بردن فرهنگ و آداب رسوم خانوادگي وي، همگي از اموري هستند که موجب پيچيدهتر شدن مشکلات زندگي و ماندگاري اصل مشکل در خانواد
مراسم ترحيم ؛ مراسمي است در جهت بزرگداشت شخصي که از دنيا رفته ، همچنين ابراز همدردي با بازماندگان شخص متوفي .اين مراسم در سراسر دنيا توسط مردم با اعتقادات مختلف به شکلهاي گوناگون برگذار ميگردد . در ايران اين مراسم (ترحيم) با برگذاري جلساتي و شرکت اقوام ،دوستان و آشنايان ميّت ، درشب ، سوّم ، هفتم ، چهلم و سال بعد از مرگ شخص، عموما در مساجد و گاهي در حسينيه ها با تلاوت قرآن و ايرادسخنراني توسط عالمان دين در جهت ترويج شعائر اسلامي و ياداوري اينکه همه ، روزي خواهند مرد و همچنين ذکر مصيبت اهلبيت
تا امروز هم تا جايي که مي توانستم به دلم سپردم که صبور باشد ... بالاخره يک روز به آرزويش مي رسد ولي افسوس ... با اين اوضاع و احوال و تخته گازي که رئيس جمهور محترم دارن مي رن ، نخواستيم به آرزومون برسيم ، فقط سالم برسيم به مقصد !!! متاسفانه اين روزها آقاي احمدي نژاد بر خلاف ادعاهاي بي اساسي که مبني بر ولايت مداري از خودشون صادر مي کنند ، بازهم سعي دارند بر خلاف مسير مشخص شده ولي فقيه در خصوص عدم القاء تفرقه بين مسئولين نظام ، گام بر مي دارند ... خيلي دوست دارم اکنون دوستان و حاميان ايشان بياين
يکي از مهمترين مشکلاتي که بر سر راه برخي از خانوادهها و مخصوصا زوجهاي جوان قرار ميگيرد، قرار گرفتن در دام «مقايسهگري منفي» است. کسي که به جاي تمرکز در داشتههاي خود، چشم به زندگي ديگران ميدوزد، و به حال کمبودهاي مادي خود افسوس ميخورد، همواره خويشتن را در تنگناي خطورات شيطاني قرار ميدهد و روي خوشي در زندگي خود نميبيند. کسي که بناي زندگي خود را بر اساس اصل مقايسهگري قرار دهد، هميشه در ناراحتي و عدم رضايت به سر ميبرد. انسان مقايسهگر هر مقدار هم از نعمتهاي دنيوي برخوردار باشد، باز هم چشم
وقتي از شيطنت هاي دوران کودکي و نوجوانيش ميگه ، تازه مي فهمم که عجب دختر زبر و زرنگي بوده و حالا از اون دختر شيطونت فقط مونده يه پوست و استخوان که مثل يه بچه همش بايد مراقبش باشي و تر و خشکش کني .چشام کف پاش ؛ از اون همه سيستم فعال بدنش جز چندتاش که هنوزم که هنوزه مثل ساعت کار ميکنن ،الباقي سيستماي بدنش يه خط در ميون کار ميکنن ؛ يکيش حافظه شه و ديگري سيستم تکلمشه که گاهي مثل بچه ها همه رو کلافه ميکنه ؛ البته بچه ها از ندونستن هي آدم
گاهي تأثير يك تك مصرع ، يك تك بيت از يك سخنراني نيم ساعته ( تو بگو يك ساعته ! ) بيشتر است ( هم تأثير مثبت هم تأثير منفي ) : مثلاً : دست عدو بزرگتر از صورت من است ! ( علي انساني ؛ زبان حال حضرت رقيه سلام الله عليها ) و گاهي يك عكس ، يك نقاشي هم ميتواند لحظات زيادي
پاشو دادش که دوريمون سر اومد ... پاشو که زينب مثِ مادر اومد ... قَــدِ منم مث مادر کمونه ... رو صورتم دارم حالا نشونه ... صورت من نيلي شده مي بيني ... گل غمو از گونه هام مي چيني؟ ... از وقتي که شد کمرم شکسته ... شده نماز خوندنِ من ، نشسته ... داغ تو آبجي رو زمين گيرش کرد ... به جون تو قسم يهو پيرش کرد ... از وقتي که بريده شد سرِ تو ... از وقتي رفت عليِ اکبرِ تو ... از وقتي دست عباست جدا شد ... اصغر سرش وقتي رو نيزه ها شد ...
فرار ميکنم فرار فرار فرار شهر تمام ميشود و سينما و دفتر کار و همهي نظاميها حتي کتابها هم تمام ميشوند هيچ آدمي پنهان ميشود آنقدر که همهجا تاريک شود همهجا گرم شود راسکلنيکف چمباتمه ميزنم نه صداي صادق ميآيد و نه صداي امام و نه تلخي و اضطراب تحقير شدن و له شدن و نه شرم شکست سالروز روزهايي که فکر ميکردم خوش اند و از دست دادن کنار کرمهاي خاکي همه جا گرم است کرمهاي خاکي مظلوماند بيهوده زشت و کثيف شمرده ميشوند سوز نميآيد و باد نميزند و عضلاتم آراماند و درد پامرغي رفتن و دويدن و نفس ز