نماز در ميان اعمال واجب جايگاه ويژهاي دارد تا جايي که در معرفي آن فرمودهاند: «نماز ستون دين است». ساختماني که در آن سکونت داريد ممکن است که بدون لامپ و آشپزخانه و حتي بدون در و پنجره قابل تحمل باشد؛ اما سکونت در ساختمان بدون ستون، امري غير ممکن است؛ چرا که با حذف ستون ديگر چيزي از ساختمان باقي نميماند، که بتوانيم در آن سکونت کنيم. ستون ساختمان دين ما نماز است و اگر مسلماني نماز نداشته باشد در واقع ساختمان دينش فرو ريخته و ديني ندارد تا در پرتو آن، اعمال صالحش مورد قبول خداوند متعال قرار گيرد.
برنامه امروز، ديروز فرداي اين هفته دو ميهمان مرتبط با جنبش دانشجويي داشت، کساني که در جريان تسخير لانه جاسوسي دخيل بودند. يک ويژگي خاص برنامه اين بود که اگرچه از نزديکان و همفکران خانم ابتکار هم کساني در جريان فتنه 88 گرفتار زندان شدند، اما فرزند دانشجوي آقاي روح الاميني در جريان فتنه 88 در فاجعه ي کهريزک به قتل رسيده بود. بحث جنبش دانشجويي به لحاظ تأمين شرايط مناسب و شناخت و معرفي آفات با مفاهمه خوبي از سوي طرفين مطرح شد که حفظ اين آرامش از سوي هر دوطرف و تا آخر برنامه برايم جالب بود.
اگرسينه ي حسين(ع) فراختر از همه ي هستي نمي بود پس چگونه علي اصغر در آن جاي ميگرفت و چگونه قاسم ،علي اکبر،علي اصغر را...عون و جعفر را... وچگونه ابوالفضل را و ياران و اصحاب رابا اجساد به خون آغشته در آغوش مي گرفت اصولا حسين(ع) و حماسه ي بزرگ او در الفاظ،عبارات،کلمات ،فرهنگ و ادبيات بشري نمي گنجد چنان که عاشورا يعني نيمروزي از روزها که پيوسته مي آيد و مي گذرد
استکبار جهاني به سردمداري آمريکا با اين همه توطئه ها و تحريم ها به دنبال آن است که ايران را وادار به تغيير در مواضع اصولي خود بکند گزينه هاي روي ميز آقاي اوباما گزينه هاي سوخته اي هستند تحريم ها جواب نميدهند عمليات اطلاعاتي در جهت خرابکاري سايبري در تاسيسات هسته اي و غير هسته اي جواب نميدهد همچنين جنگ رواني براي تاثيرگذاري بر تصميمات مسئولان و به انحراف کشاندن افکار مردم هم کارآيي خود را از دست داده است مذاکره همراه با فشار و تحريم و خرابکاري هم فايده اي ندارد راهبردهاي نظام سلطه براي مقابله با
اعتراضات در اوكراين ، در نيمه دوم 2004 (آذر 1383) و در پي برگزاري انتخابات رياست جمهوري كه دو نامزد طرفدار غرب(يوشچنكو) و روسيه (يانوكوويچ - نخستوزير وقت) با هم به رقابت پرداختند ، آغاز شد . در اين انتخابات نيز همانند انتخابات گرجستان ، تصور مردم نسبت به حتمي بودن تقلب در نتايج انتخابات موتور اصلي اعتراضات به شمار ميآمد . يك روز پس از آغاز رسمي رقابتهاي انتخاباتي در اوكراين ، حدود بيست هزار نفر از مردم در خيابانهاي كيف تظاهرات كردند . اين تظاهرات در حمايت از ويكتور يوشچنكو ، نامزد انتخابا
يادش بخير وقت هاي غروب چقدر چشم هايم باران داشت و کمي نگاهم به سمت تو بيشتر زوم مي شد..... من حس تنهايي مي کردم و تو سنگ صبور خاطراتم بودي تا اينکه هوا تاريک مي شد و ستاره ها چشمک زنان دور ماه خودشان مي چرخيدند و من به همان ستاره ها حسودي مي کردم که خوش بحالشان ماهشان هست... و من دوباره به تو فکر مي کردم و چشم هايم را خشک مي کردم و با لبخندي که از تو تقليدش مي کردم برايت يک شاخه گل مي چيدم و يک دانه سيب خاطراتم دور سرم که نه دور سرت مي چرخيد و من زير لب چيز هايي مي گفتم که حالا اينجا جاي گفتنش
بغضم شکست و قطره ي اشکم چکيد بازم/ يک اتفـاق تـلـ ـــ ـــخ به ســمـتم دويد بازم/ اين بار از کنار مــ ــ ـن اما عــــــبور کرد/ انگـــــار دسـت خواهــش دل را نديد باز/ وقتي که داشت از دل من دست مي کشيد/ شايد صــــــداي هـــق هـــق من را شنيد باز/ سهم دو چشم خسته ي من چند قطره است/ امشب که رفت سهــــم نگاهــــــــم رسيد باز/ من ماندم و غمــــي که کمي تازه تر شده/ قلب قلــــم شکست و غــــــــزل آفــــريد باز/
کشورهايي همچون عربستان و قطر و ترکيه در بحران آفريني براي ضربه زدن به پيشرفت ايران در منطقه همدست شده بودند دشمنان ايران از امريکا و غرب و مرتجع عرب و ترک با کمک سلاح ، پول ، و ديپلماسي قوي رسانه اي دست به دست هم دادند تا سوريه را از ايران جدا کرده و به جبهه خودشان درآورند کوته فکري هميشگي شان باعث شد مشکلات خودشان را فقط در از بين بردن طرف مقابل ببينند عرب ها براي اينکه چند صباح بيشتر در قدرت بمانند حاضرند همه منابع و پول هاي عربستان را به جيب زورگويان و سلطه طلبان بريزند آنها صدها ميليارد دلار
دوري از مايه هاي مردم سالاري ديني و تعبد به آموزه هاي ليبرال دمکراسي سرانجامي جز انحراف جمهوري اسلامي ايران به ورطه ي ليبرال دمکراسي شکست خورده ندارد. چنانچه امروز در غرب ، سردمداران « ليبرال دمکراسي » براي حفظ انحصار ارباب قدرت و ثروت ، با نام « دمکراسي » ، نظام سياسي را به « اوليگارشي »* احزاب قدرت وثروت تبديل کرده اند . دلباختگان ليبرال دمکراسي در کشور نيز چه در ظاهري « اصلاح طلب » و يا مدعي « اصول گرائي » به دنبال تبديل مردم سالاري ديني بي نظير جمهوري اسلامي ايران به اين « اوليگارشي
ثانيه شمار انتخابات به لطف قدرت طلبان مدتي است به شماره در آمده و به فضاي کشورسمت و سويي جنجالي بخشيده به گونه اي که بواسطه تبليغات زودهنگام عزيزان پيرو ولايت فضاي جامعه متحمل تب و تاب انتخابات گشته است. فهم دوستان از بيانات امام خامنه اي روحي فداه چنان خردمندانه بوده است که آني را از رهنمودهاي ايشان درک مي کنند که مردم عادي حتي قادر به رسيدن به مرز اين درک و فهم هم نيستند و توصيه به عدم تبليغات زود هنگام را آنگونه مورد عنايت قرار داده اند که بيجا نيست نگرانيمان بابت سوختن دوباره تر و خشک در اين
چندي روز پيش يکباره چند تغيير مديريتي در دولت اتفاق افتاد که اين تغييرات در دولت آقاي احمدي نژاد کم نبوده است؛ کم پيش نيامده که رييس جمهور در يک روز چند وزير را تعويض کرده و يا چند استاندار را جابجا کرده باشد و همواره هم اين تغييرات بيشتر مورد انتقاد بوده اند تا مورد تأييد. وقتي دفعتاً پس از يک جلسه هيأت دولت چند وزير خوب باهم عزل مي شوند و يا اين که يک وزير در حين مأموريت در کشور خارجي با حالتي زشت و خارج از ادب عزل مي گردد، نمي توان توقع داشت که همه خوششان بيايد و به همين دليل هم نمي توان همه
اين گل كه مدتيست تب زرد ميكند/ او را نسيم صبح ز خود طرد ميكند/ آقا ! براي « ديدن » من نسخهاي بپيچ/ چنديست استخوان دلم درد ميكند !!/ گفتي كه اصلاً آه براي تو خوب نيست/ اين اشكهاي تلخ مرا مرد ميكند !/ سكوي عشق من به تو اين خاك تيره است / دارد ولي مرا ز تو دلسرد ميكند/گفتي چنين مسوز ، جوانمرگ مي شوي / آقا مرا غم تو جوانمرد ميكند/ من راضيم كه عشق جگرسوز مدتيسيت / با من هرآنچه با دل تو كرد ميكند !
مقدر شد ميان سنگ ها تا سر برآوردم/ سر از تاريکي دکان آهنگر درآوردم/ به خود مي گفتم انگشتر شوم خوب است يا شانه ؟/ ولي خنجر شدم، انگشت ببريدم، سر آوردم/ کشيدم گوشوار از گوش، گردنبند از گردن/ چه شيون ها به راه انداختم تا زيور آوردم/ مرا فرمانروا در دست بالا برد و فرمان داد/ براي جاه هايش سرزميني ديگر آوردم/ سپس تنها و خون آلود، در دستان سرداري –/ به خاک افتاده رودرروي فوجي لشکر آوردم
مهاجراني آن روزها با امروز که از عالمان وهابي تجليل ميکند و صوت قرآنشان را "طنين وحي" ميداند(!)، (لينک) براي من فرقي نکرده است؛ بلکه فقط آنچه در دل داشتند و با لطايف الحيل بيان ميکردند و عدهاي را فريب ميدادند، امروز با صراحت بيشتري مطرح ميکنند؛ باز هم رحمت بر کساني که يا رومي روماند، يا زنگي زنگ! و مخاطبانشان را بازي نميدهند. جناب مهاجراني از اين همه صراحت ممنونم؛ که هيچ راه توجيهي براي کساني که سرشان زير برف است، باقي نگذاشتي! باز هم ممنون! و به تصريح خودتان (لينک نمونه) و همفکران
« آيت الله حاج آقا مجتبي تهراني » با وجود تأثير گذاري اي که در حوزه علميه تهران داشته اند ولي متأسفانه کمتر شناخته شده هستند. ايشان که پرورش يافته مکتب فقهي و اخلاقي امام خميني ( رضوان الله تعالي عليه ) مي باشند علاوه بر کرسي فقاهت و اجتهاد در حوزه علميه تهران کار بزرگ ديگري کرده اند که آنچنان که بايد مورد تقدير و توجه سالکين مسير انسانيت قرار نگرفته است . درس اخلاق ويژه اي که ايشان به صورت هفتگي بيش از بيست سال از ابتداي انقلاب اسلامي بي وقفه برگزار کردند از شاهکارهاي فکري حوزه مي باشد.
در اين ميانه آشفته بازار سياست بازي آقايان ، انصار حزب الله هم شده براي ما کاسه داغ تر از آش ... آقايان به خدا دلسوز تر از شما براي خود اين مردم ، نائب بر حق آقاي امام زمان (عج) است ... شما از کي تا حالا جرأت پيدا کرده ايد ، جلوتر از رهبري حرکت کنيد ؟ البته اين اولين بار هم نيست ، حادثه مشهد ... حادثه حمله به سفارت انگليس و ... تو رو خدا بس کنيد .. گوش به فرمان آقا باشيد و بس ... به جاي تعيين کردن ضرب العجل ، به فکر مصلحت نظام باشيد ... اصلاً در جريان مشکلات برجسته اقتصادي و اجتماعي و سياسي کشور
حال شخصيت هاي روحاني، انقلابي و مجاهدي چون ميرزا کوچک خان نيز از تيغ قلم و چنين کساني در امان نمانده براي مثال "دانشنامه دانشگستر" که اتفاقا بهائي بودن سرمايه گذار اصلي آن هم چندي بعد برملا شد درباره ماهيت جنبش ميرزا کوچک خان تعمدا به پررنگ کردن بخشي از جنبش وي ميپردازد که مدتي کوتاه به همکاري وي با نيروهاي شوروي سابق منجر شده. وي پا را فراتر گذاشته و درجايي از جنبش جنگل با تعبير "کودتا گران جنگل" نام ميبرد! ولي دريغ از يک جمله و يا عبارتي که ماهيت ديني و مذهبي جنبش جنگل را نشان داده باشد. جا
روزها و شبها را با ادعاي دلتنگي براي امام زمان (عج) مي گذرانيم ... شب که مي شود ، هرچه فکر مي کنيم ، کاري نکرده ايم که در خور دلتنگي براي بزرگترين روح آسماني مولا باشد ... هر روز در گير و دار تهمت ها وتعصبات بي جا ، جا خوش کرده ايم ... چنان بر سر دنيا و دارائي هايش به جان هم مي افتيم که انگار يادمان نيست که صاحبي هم داريم ... گاهي خود را با سياست و گاهي هم با بازيهاي منتسب به سياست ، سر گرم مي کنيم ... بد نيست گاهي با خود خلوت کنيم و بيانديشيم که براي ادعاهايمان تا چه حد تلاش کرده ايم ... آيا قص
بليط را ميدهد به دهان دستگاه. از لاي شيشه رد ميشود، دستگاه بليطش را پس ميدهد. مينشيند روي صندلي ايستگاه. قرار است رفيقش منصور هم بيايد. و ناصر. و رفيق خارج رفتهاش. و پسرش که مردي شده است براي خودش. همه ميآيند. قرار است جليل شگفتزدهيشان کند. مينشينند توي واگن مترو. پسر، سياه پوشيده است. منصور لباسي تيره. و ناصر سرخ. و خارج رفته.... خارج رفته فرق ميکند با بقيه. بوي چمران را ميدهد. کلاه هم گذاشته است. همه گرم حرف زدنند. آن قدر حرفها در سينه مانده و شوق ديدار زياد شده که سخن هيچ کس نميگ
غزل از عشق تو لبريز گفتم / چنان جامي ز مي سرريز گفتم / برايت شعرهاي عاشقانه / همه گفتند ، من هم نيز گفتم / دو چشمانت بهاري بود اما / من از خاکستر پاييز گفتم / به وقت خنده ات از لاله اما/ گه اخمت ز تيغ تيز گفتم/ زلبهاي تو گفتم يک قصيده/ از آن آلاله ي شب خيز گفتم/ گرفتم فالي از عشق تو آن روز/ و تا شب از تک گشنيز گفتم/ ببخشا گفتمت زيباتريني/ دروغي مصلحت آميز گفتم