عزمي به پهناي عدير
مرا عزمي به پهناي غدير است/
مرا در پيش حجي بي نظير است/
سراپا غرق نور و عشق و شورم
/
محمد در حرا ، موسي به طورم/
من از زندان تن خوشنام رستم/
من از ميقات خون احرام بستم/
حرامم باد ماندن ديگر اي دوست/
بجز در خون شکفتن ديگر اي دوست/
حرامم باد پيوند سر و تن/
حرامم باد بر پاي ايستادن/
مقدر شد مرا احرام اينجا/
يکي از خون يکي از خاک صحرا/
به باغ مقتلم بوي بهشت است/
آينده در گذشته
در کمال تعجب اين فيلم از سوي ايران به آکادمي اسکار معرفي مي شود !!! وقتي فيلم با تهيه کنندگي غربيها ( البته شرکتي با نام شرقي و هويت غربي ! ) و از نگاه آنها و با سرمايه آنها در جهت اهداف خودشان ساخته مي شود ، چگونه مي تواند نماينده فرهنگي ( تاکيد مي کنم نمايندئه فرهنگي نه قانوني ) جمهوري اسلامي در يک صحنه بين المللي باشد ؟! نماينده اي که نه نامي از ايران دارد و نه نشاني از فرهنگ و هويت ملي – اسلامي آن . البته از نظر قانوني آکادمي اسکار ، داشتن اکثريت " پنج نيروي خلاقانه " براي پذيرش يک اثر از
ايرانيا خطر دارن !
وقتي كسي از آدمي فقط لقب يدك داره/
تو جونور شدن همه گرگا رو هم قال مي زاره/
مثال اين حرف منم زياده تو دوره ي ما/
يكيش همين نتانياهو نمونه ي بي كله ها/
تا ديد كه ايران دوباره بين ملل نمونه شد/
بدو بدو رفت امريكا چون كه يه هو ديونه شد/
گفت:«اوباما! اينها همه بناي ساخت بمب دارن/
تو كله هاشون به جاي حافظه هم اتم دارن/
ببين همين تازه گيا يه ايرووني دستگير شده.../
...توو اسراييل ذهن همه چند روزه كه درگير شده/
توي جيبش يه نقشه بود؛ نقشه ي اين كاخ سفيد/
ايرونيا خطردارن!
ظهور نزديک است
مخالفان ولايت ظهور نزديک است
مُحرّفان حقيقت ظهور نزديک است
منافقان جفا پيشه و کج انديشه
مُروّجان خيانت ظهور نزديک است
حراميان دني ، مفتيان وهابي
سران جرم و جنايت ظهور نزديک است
نوادگان خبيث مغيره و ثاني
ددان تشنه قدرت ظهور نزديک است
به هر کجا که رويد انتقام مي گيرد
به امرخالق خلقت ظهور نزديک است
چه حاجتي به من و شعرهاي ناچيزم
خط قرمز
بعد از ديدارهايي که جمهوري اسلامي ايران و طرف آمريکايي در نيويورک انجام دادند و هرکدام طرفين را به نشان دادن حسن نيت در عمل دعوت کردند ، اکنون و پس از فروکش نمودن بخشي از هيجانات ، فرصت آن رسيده که بر سر مسائل و مناقشات بين المللي و منطقه اي هم به گفتگو بنشينند !!! در ابتداي تمام اين صحبتها مسئله مذاکره فقط در خصوص مسائل هسته اي عنوان شد ولي آيا مذاکره بر سر مسائل هسته اي بدون در نظر گرفتن جوانب آن در ساير مناقشات خاورميانه که پاي ايران و آمريکا (به شکل دو قطب مثبت و منفي ) در آن وجود دارد ، ممک
راه روشن ايران به سوي آينده
وقتي امريکا و اسرائيل پيام رهبر بزرگ و مقتدر ايران در مورد حمله نظامي به سوريه را مبني بر آتش در انبار باروت را دريافت کردند مجبور شدند راهي براي برون رفت آبرومندانه از حمله به سوريه براي خودشان درست کنند چرا که سخنان حضرت آقا (حفظ اله)، جداي از قدرت ايران و ابزارهاي نظامي، از لحاظ امنيتي هم ميتواند مردم و ملت هاي منطقه را بر سرشان خراب کند و اولين نتيجه گيري از جمله آتش در انبار باروت، به راحتي اين معني را مي دهد که اسرائيل در قلب اين انبار پر از باروت قرار گرفته است اين جمله در مفهوم حقيقي آن
خوشه هاي موي تو
وقتي تمام قافيه هايم را از خوشه هاي موي تو مي چينم/
در سرخي سبوي غزل هايم تصويري از خيال تو مي بينم/
وقتي که در مزارع گيسويت هر روز بذر معجزه مي کاري/
شايد شبي محال تو ممکن شد شايد شبي کنار تو بنشينم/
عمري است در دو راهي ترديدم در کارزار منطق و احساسم/
با اين که دل به مهر تو مي بندم اما به وعده هاي تو بدبينم/
در مسجد ضرار دو ابرويت بر دين خلق فاتحه مي خواني/
چيزي نمانده جز نفحات کفر با شبهه هاي چشم تو در دينم
حالا که در شلوغي اين دنيا دستم نمي رسد به تو خوبي کن
امشب بيا و ماه دل
نرمش قهرمانانه و حواشي جديد آن
استراتژي نرمش قهرمانانه حاصل تغيير شرايط بود نه تغيير رييس جمهور؛ در حالي كه برخي از معتمدين قديمي نظام مانند ولايتي، رضايي، روحاني، عارف، هاشمي و .... از تفكرات و جناح هاي مختلف، شيوه مذاكره با غرب را دليل اصلي مشكلات كشور معرفي كردند و با هجمه ي سنگيني به گفتمان مقاومت تاختند، توانستند حدوداً نيمي از مردم را با خود همراه كنند و گفتمان مقاومت و بي اعتمادي به غرب و آمريكا را در اذهان مردم دچار تشكيك نمايند.
پس از به پيروزي رسيدن روحاني، مقام معظم رهبري استراتژي نرمش قهرمانانه و يا بهتر بگ
شاعر سر درگم
دائم به ماهِ روي او شب تا سحر زل مي زنم/
تا آسمان چشم او ، از چشم خود پُل مي زنم/
زلف سياهش مي کند تاريک روز روشنم/
اما به خورشيد رُخش ، دست توسل مي زنم/
اين روزها از بس که سر در گم شدم در شاعري/
پيوسته بر ديوانِ ابياتش تفأل مي زنم/
از شبنم چشمان او سيراب مي گردد دلم/
از اين جهت بر قلب خود نقشِ يکي گل مي زنم/
تا اينکه مي افتد نگاهم بر نگاه مبهمش/
چشم از نگاهش مي بُرم ، دم از تغافل مي زنم
بي خواب و خور کرده مرا آن قامت رعنا ، و من
د
فال چشمه
به لطفِ نم نمِ باران تبِ هوا خوب است/
خدا به خواب علفهاي زرد مي آيد / براي سبز شدن ديدن خدا خوب است/
بد است با تو شبيه غريبه ها باشم / هنوز در ده ما دردِ آشنا خوب است/
هنوز مثل غزلهات بي قرارم من همين ترانه براي قرار ِ ما خوب است
برات فال تهِ چشمه مي گرفتم باز / هميشه فال تو بي من بگو چرا خوب است؟/
بغيرِ دوريِ من از شما ملالي نيست / براي ديدن اين عاشقت









