در بررسي ومعاينه اي که داشتم انجام ميدادم در همان نگاه اول توجه هر بيننده اي را بخودش جلب ميکرد ظاهري بسيار بهم ريخته وکثيف که مشخص بود خود کودک تمام سعيش را کرده بود که تميز بنظر برسد اما ناکافي بود لباس فرمش ومقنعه اش که نشان از شستشوي ناشيانه کودکانه دارد وقتي ازش خواستم که مقنعه اش را بردارد تا وضعيت موهايش را ببينم با شرم وخجالت اينکار را کرد ....واي خداي من مگه ميشه در قلب دنيايي که ادعا ميکنيم پيشرفت کرده وديگر دوره شپش وبيماريهاي مربوط به ان را نخواهيم ديد ؟!! مشخص بود که
هر که پيمود از سر اخلاص راه پنج تن/ بود تا صبح قيامت در پناه پنج تن/ مشعل قرآن که شد روشنگر تيه وجود/ اول از عرش برين آمد گواه پنج تن/ در مسير دين اسلام است هادي تا ابد/ منطق روشن تر از خورشيد و ماه پنج تن/ کس به غيرازخالق هستي که عزوذل ازوست/ نيست واقف بر جلال و عز و جاه پنج تن/ بر خليل الله رباني نمي شد گلستان/ گر نمي افتاد بر آتش نگاه پنج ت
در واقع مي خواهند اعتقادات مستکحم مذهبي را که يگانه عامل پيشرفت مادي و معنوي ست به سدي در برابر پيشرفت در دنياي مادي امروز نشان دهند ... در قدم اول هم سعي کردند لباسي از عقايد و خرافات خودشان را بر عقايد و بديهيات مذهبي ما بپوشانند و همانند وقتي که چيزي روي آتش مي اندازي تا آن را خاموش کني ، آتش و حرارت و جنب وجوش سرشار از پاکي جوانان ما را خاموش کنند ...البته در اين ميان نبايد از روشهايي که دشمنان اسلام براي اين کار استفاده مي کنند غافل شد ... درشت نمايي تفاوتهاي قومي و مذهبي و به چالش کشاندن
با تکيه بر نگـاه واقع بينانه حال و روز اين روزهاي ناخوشايـند جهاني و با توجه به نابه سامان جلوه دادن و متـشنج ساختن اوضاغ خـاورميانه توسط دشمن قسم خورده و هميشـگي ، مسئـله اي که نمي توان آنرا ناديده گرفـت و همچنان حائز اهميت بوده و شـاهد روند بي وقـفه آن هستيم ، کليد واژه حرکت عظيم و مستحـکم بــيداري اسلامي اسـت . از آنجـا که دشمن لحظه اي ازحـجمه دشمني (به هر نحوي) دريغ نميکند و ريز به ريزبراي از بين بردن و خاموش کردن اين تفـکر عظيـم جهـاني (در هر زمينه اي) دست و پا مي زند بايد به آن شويم تا د
تروريسم با "عقيده به لزوم آدمکشي و ايجاد رعب و حشت" ؛ يا دولتي است و يا زائيده دولتهاي تروريستپرور . ايران از فرداي پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي قرباني ترور بوده است . عناصر خشکمغز و قشريانديش با نامهاي فريبنده "فرقان"، "مجاهد خلق" ، "چريک فدايي" ، "حامي کارگر" ، "جهاد اسلامي" و ... که با قشر ديني و مذهبي يا سوسياليستي و حتي به بهانه مبارزه با استکبار ، به عنوان مزدور بيگانه دست به خشونت و تخريب زدهاند . اعدام چند تروريست وهابي در کردستان بهانهاي شد براي نقد تروريسم در ايران . 1.
به دليل عوارض عمل جراحي حضرت آيت الله حقّ شناس قادر رفتن به « مسجد امين الدّولة » نبودند و آن اوائل که هنوز به ميدان هروي نقل مکان نکرده بودند در منزل محقرشان در ميدان قيام تهران حضور داشتند ولي ايشان که تا لحظه ي آخر عمر و تا هنگامي که نفس مي آمد خود را وقف ارشاد جوانان کرده بودند همان منزل را محفل
هواي کوچه سرد است... انجماد رژه مي رود روي نگاه آب... و باور سردي مي نشيند روي صورت باغچه... وانمود مي کند با زمستان گرم گرفته است خورشيد با لبخند رنگ رفته اش ! هواي کوچه سرد است و دلم مي لرزد... هواي اتاق دم کرده... و آرزويي سالخورده مدام غر مي زند به افکارم که چرا اختيار پرده به دست نسيم نيست ؟! و چرا دستگيره اختيار را از پنجره مي گيرد به ناحق ؟! آينه تب کرده ، تصوير مبهمي از
اربعـــين روز ملاقات دو اخـتر باشد/زائـرش قاصدي از جانب مــادر باشد/ در کـــجا رسم بر اين منــــوال است/همـــره قافله اي جعبه اي از ســــر باشد؟/اولــــينپرسش مولا ز اسيـــران اين است/تـــا به کي غـــــصه ي بابا غم دختر باشد؟/خــواهرش بر سر خود مي زند و مـي گويد/دخـــــترت مانـد در آنجا که گل اخــتر باشد/بـــــهر آن مـــــــردم بي بهره ز اولاد نبـــي/دختـــــرت فاطـــمه ي ثاني و کـــوثر باشد /جاي غــــــــم نيست در ايــــنجا
سرمايه ام همين کلمات است يا حسين/ خود تشنه کام و آب حيات است يا حسين/ امواج شهر پر شده از کشتي دروغ/ کشتي نه يکه ناو نجات است يا حسين/ سرباز راه باش بده دل به شاه خود/ رمز تمامي حرکات است يا حسين/ وقتي وزير ساقي و اسب است ذولجناه/ هر کس حريف تو شده مات است ياحسين
جالب است بدانيد اين فرمايش اخير که علامه مصباح را داراي "بصيرت به معناي حقيقي کلمه" معرفي کرده است مربوط به بهمن ماه سال 89 و بعد از سخنراني هاي پي درپي علامه مصباح درخصوص خطر جريان انحرافي در دولت دهم بوده است. و جالبتر اينکه اين تعريف و تاييد ، شبهه ي اخير سينه چاکان جريان انحرافي را که ادعا داشتند حضرت آقا صحبتهاي اصلي - فرعي کردن امور را در شهريورماه سال 89 در مورد اعتراضات علامه مصباح فرموده اند ، تحت الشعاع قرار داده و منتفي مي کند.
زورمنداني که دائم تکيه بر زر مي کنند/ خاطر اهل بصيرت را مکدّر مي کنند/ هر چه مي خواهند از جان بشر تا شير مرغ / طَرفة العيني * براي خود ميسّرمي کنند/ توبه از مي کرده بهر اعتدال معده ليک/ در عوض خون ضعيفان را به ساغر مي کنند/ چرخهاي اقتصاد مملکت را اين گروه/ گاه در مي آورند و گاه پنچر مي کنند/ در خيابانها سوار بنز جولان مي دهند/ فخر بر آنان که
ياد سخنان امام به خير خيلي زود يادمان رفت :«زن بايد در مقدرات اساسي مملکت دخالت کند» به عنوان يک زن مسلمان که پرورش يافته ي نهضت انقلاب اسلاميست! زين پس چه مسئوليتي بر عهده داريم!!چه قدر زود خواسته ي رهبر انقلاب اسلامي در حفظ آرامش و مدارا را فراموش کرديم!!فردا 9 دي روز بصيرت است!
در سال 64 که رئيس بنياد مسکن استان کهکيلويه و بوير احمد بودم، پير زني به دفتر کار بنده مراجعه کرد که يک دست هم نداشت. اين پير زن به بنده گفت: خانه ندارم و از شما ميخواهم خانهاي براي من بسازيد. من ضمن عذر خواهي از اين خانم، به ايشان گفتم: «به علت کمبود بودجه، فعلا چنين امکاني براي ما فراهم نيست»
يکي از دريچه هاي نفوذ دشمن در جنگ نرم برهم زدن اعتقاد راسخ مردم مسلمان به رهبران خود است ... شکاف بين مردم و مسولين و از جمله رهبر انقلاب ، از برنامه هاي اصلي آنان است ... در اينجاست که نقش پر رنگ تر بسيج و تفکر بسيجي به چشم مي آيد ... بسيج در اين زمينه بايد همانند ساير مراحل قبلي که ذکر شد به درستي و با دقت کافي پيرو راهنمائيهاي مولا و ولي خود حرکت کند و مسيرهاي ذکر شده و راهنمايي شده ر
شايد اگر بزرگ نشده بودم تاآخر دنياميرفتم و برايش کپي ميگرفتم اما دارم بزرگ ميشوم، گفت کجا کپي بگيرم؟ ميان عذاب وجدان دلم و خودم گفتيم روبرو، هنوز تاريخ تولدش جلوي چشمم است 1315 داشتم بيرون مي آمدم جلوي در ديدمش، برگه هاي کپي دستش بود، نشانم داد، لبخندي زدم واز خودم فرار کردم. امروزمثل همه ي روزهاي آدم بزرگها داشتم ميدويدم، پيرزني زنبيل سنگينش را کنار مغازه اي گذاشته بود تا استراحت کند، خسته و درمانده گوشه ي؟؟؟!!!
وقتي شما پرتقال را درون آب ميوه گيري مي اندازيد ، قطعاً از درون آن آب پرتقال بيرون مي آيد نه آب سيب !!! ... شايد تعجب کنيد از اين مثال ولي در ادامه حتماً به اهميت اين مثال خواهيد رسيد ... اين عمل خروج آب پرتقال از دستگاه به اين دليل است که در شاکله اش همين قرار دارد ... در دنياي واقعي انسانها هم همينطور است ... شاکله آدمها رابطه مستقيم دارد با سبک زندگي شان و آنها هر وقت اين شالکه را تغيير دهند ، قطعاً سبک زندگي شان هم عوض مي شود . اين رابطه يک رابطه بسيار مهم و حياتي است " انا هديناه السبيل اما
صبر و استقامتش مثال زدني، مهرباني و عطوفت و گذشتش حتي دشمنانش را هم شگفت زده کرده بود. شايد هنوز در ذهنها خاطرات سريال افسانه دونگ يي، در حال رژه رفتن باشد. سريالي که در ايران و بسياري از کشورها موفق بوده و بسياري از مردم را هر طور که بود به تماشاي تلويزيون ميکشاند. آيا واقعاً هم موفق هستند؟ اصلاً چرا اين همه استقبال ميشود؟ تعاليم مذهبي و ملي ما با مفاهيم آن فيلمها سازگاري دارد؟ افسوس و افسوس که در بعضي از فيلمهاي ايران خودمان هم اين تعاليم مذهبي و ملي يافت نميشود. (و چه بسا مغايرت هم د
فايدهي ديگري که در بيان حقوق همسر و تبيين چارچوبهي وظايف واجب طرفين وجود دارد، اين است که خانم، به لطف و محبتهايي که شوهرش در حق او روا ميدارد و سعي ميکند خانواده را در رفاه و آسايش قرار دهد، به ديد وظيفه ننگرد و تلاش کند تا از زحمات او تشکر و قدرداني نمايد، و به گونهاي شايسته محبت وي را جبران نمايد. همچنين چنين نگرشي به قانون موجب ميشود تا وقتي آقا همسرش را کدبانوي خانه ميبيند،
حسي دارم مثل يک احساس رها شده از يک دل تنگ....مثل يک احساس آهي که جا خوش کرده روي آينه هاي دلسنگ.....حال و روز خوشم با يک رعد و برق شکست....آرامش مرموزم با يک حرف تلخ ...با يک نگاه سرد...با يک بغض کهنه کور شد .... دلم به حال حرف هايم مي سوزد....وقتي که دلشکسته روي کاغذ مي آيند...وقتي که سرآسيمه انتظار چشم هاي تو را مي کشند.....دلم به حال خودم مي سوزد وقتي که سکوتم با بغض هايم تباني مي کنند..... از وقتي تنها سر به تاريکي ها گذاشته ام از صداي زوزه ها
دلم براي خودم شور مي زند امشب ... براي خلق غزل زور مي زند امشب! ... در اين دقايقِ حساسِ عشق، ساعتِ بغض ... به طبلِ ثانيه ناجور مي زند امشب! ... کمند زلف تو از پشت واژه هاي غزل ... دل خيال مرا تور مي زند امشب! ... به يمن توبه ي خود از شراب و از مستي ... لبي به باده ي انگور مي زند امشب! ... نبرد ذهن من و خاطرات مبهم توست ... کنون که قافيه شيپور مي زند امشب! ...