توي دل ها اضطراب و شور بود ... حال و روز شهرمان ناجور بود ... راوي آن شب اندکي تشويش داشت ... کوچه ي ما فتنه اي در پيش داشت ... پيش رو مِه بود و پشت سر غبار ... قلبمان در سينه مي زد بي قرار ... از چه گويم؟ اختلال خير و شر ... سال جنگ نرم، سال خير و شر ... يک نفر آمد نقاب سبز زد ... مدتي خود را به خواب سبز زد ...
ما را جناب عشق اگر در بدر كند / ديگر به ما چه عقل چه خاكي به سر كند !! / آدم كه قحط نيست ، جنون روز واقعه / گر عشق كرد سينة ما را سپر كند !/ اي غم بچش حرارت صبر دل مرا / ظالم ! خدا عذاب تو را بيشتر كند ! / خوابي برايتان كه نديديم لااقل / در چشممان سپيده شبي را سحر كند / حرف بهار را مزن اين ايل آخرش/ پائيز را بماند خيلي هنر كند ! يك آه پيش آينه ها گم نميشود چشم شما اگرچه ز ديدن حذر كند
همين چند روز پيش، رييس جمهور در سخنراني که به مناسبت هدفمندي داشتند، فرمودند که به کدام حجت شرعي مي توانند يارانه ي بخشي از مردم را حذف کنند؟! ولي مي بينيم که در کمتر از يک هفته يک محدوديت ديگر در خصوص سهميه يارانه اي سوخت ايجاد مي شود. من نمي توانم بپذيرم که قانوني با اين اهميت هر روز محدودتر شود، حقير قبلاً بارها نوشته ام که رويه حضرت علي ع اين بوده است که ماليات را به نسبت دارايي اخذ مي کرده و بيت المال را به نسبت مساوي تقسيم مي کرده است و امروز ما در کشور خودمان و در دولتي که با شعار عدالت م
اين که مکالمات تلفني نيک آهنگ کوثر و مهدي هاشمي لو رفته باشد و آن را صرفاً يک تصادف بدانيم ساده ترين برداشتي است که مي توان از اين قضيه داشت که با توجه به سطح خصومت ضدانقلاب با انقلاب، هيچ ترديدي نيست که تمام مناسبات ايشان با نظام تحت تأثير اين دشمني وجود دارد. پس چه انگيزه اي مي توان از اين قضيه برداشت کرد؟! مگر مهدي هاشمي کم به ضدانقلاب خدمت کرده است
همه ما اين روزها، گرفتار غول عظيمي به اسم بحران اقتصادي هستيم. داشتم فکر مي کردم به چه سرعتي داره اتفاقات جديد وارد زندگيمون مي شه و به اين فکر مي کردم که هرچيزي رو – حتي زشت- مي شه زيبا نگاه کرد و از هر چيزي – هرچند پيش پا افتاده- مي شه درس گرفت و هرچيزي رو – هرچند به ظاهر تلخ- مي شه يه نعمت به شمار آورد.
خانم ها در کنار دنياي واقعي که در آن زندگي مي کنند دنيايي مجازي دارند که در آن روياها و اوهام خود را براورده شده مي پندارند و سعي مي کنند از زندگي در آن دنيا لذت کافي ببرند. اين دنيا از آنجا که ساخته ذهن ايشان است همه چيزش مطابق خواست آنها مي باشد و به عبارت بهتر اين دنيا را آنگونه مي سازند که دوست دارند. نکته جالب توجه اينجاست که ايشان در دنياي ساختگي خود واقعا زندگي مي کنند. بعضاً پيش مي آيد به دلايل گوناگون آنقدر در اين دنياي رويايي خود زندگي مي کنند که تفاوتي ميان آن
اگر واقعا هدف امريکا مذاکرات سازنده با ايران است عوض حرف زدن رفتار خود را تغيير بدهند و با اقدامات روشن و شفاف مسئولان ايراني را قانع سازند که مذاکره با امريکا به نفع مردم ايران است نه اينکه چون تعدادي از مقامات و سياستمداران از آقاي اوباما درخواست مذاکره با ايران را کرده اند آقاي اوباما تصميم به مذاکره گرفته است آيا سران تصميم گير ايراني بايد به اين نتيجه برسند که ارزش مذاکره جمهوري اسلامي با آمريکا بايد سودي داشته باشد که بتوان آن را هم سنگ با سي و سه سال مقاومت مردم ايران و آرمانهاي شهدا و ام
اگر چه دشمن در اين کشور هيچگاه دست از توطئه برنداشته است اما نبايد فراموش کرد که دشمن از نقاط ضعف ما استفاده مي کند، اگر ترور مي کند ما ضعفهاي امنيتي داريم، اگر اختلال ايجاد مي کند ما امکانش را فراهم مي کنم، اگر با تحريم فشار مي آورد ما در اقتصاد مقاومتي کاهلي کرده ايم، اگر شبيخون فرهنگي مي زند ماييم که سنگرهاي فرهنگي نساخته ايم و ...، پس اگر در هر مشکلي بجاي تمرکز روي حذف نقاط ضعف روي دشمن هراسي تأکيد کنيم، هيچگاه مشکل را حل نخواهيم نمود، در خصوص بازار ارز نيز اگر چه در کنار سوءاستفاده گران و ب
چند ماهي در رسانه هااز پايان جهان دراول دي گفتند وبالاخره دي آمد وجهان به آخر نرسيد اما گمان نمي كنم خرافه پرستي وعوام فريبي به آخر رسيده باشد اما سئوالي كه مطرح مي شود چگونه است كه در دنياي مدعي علم وپيشرفت چنين توهماتي اجازه ظهور وبروز مي يابند و غرب بر آن دامن مي زند.؟ ورسانه هاي دنياي به اصطلاح علمي آن را ترويج مي كنند؟ در دنيايي كه گفتن برخي حقايق وواقعيت امروز وديروز جرم است
روي همين اساس است که مرد بايد سعي کند از ابتدا تکيهگاه خوبي براي همسر خود باشد و ضمن رعايت اصل احترام به همسر و تکريم وي، اقتدار و مردانگي خود را به نمايش بگذارد. وقتي خانم همسر خود را داراي عزمي جدّي، اقتداري قوي و رفتاري مردانه ديد، با خيال راحت به وي تکيه ميکند و از حضور در کنار او احساس آرامش ميکند. در طرف مقابل اگر خانم همسر خود را فردي وارفته، متزلزل و مردّد ديد، او راتکيهگاهي متزلزل ميبيند که خود نيازمند به تکيهگاه است. نميتواند به او ب
اي در تو خـــلاصه ادعاي دل ما / ديدار رخت سعي و صفاي دل ما / ما متهم خيـــال و دنياي غميم / برخيــز بيا، محض رضاي دل ما / هرجمعه دلم بپرسـد از من چه خبر؟ كي ميرسد اين قصه هجر تو به سر / گويم به دلـــــم برات شد ميآيد / چشم است به انتظار گوش است به در / يكدست به پيشاني و راهي مانده يك جـاده و چشمان براهي مانده از دورتريــــن فاصلهها ميآيد
چنديست به تور خويشتن مي گرديم / در شور و شعور خويشتن مي گرديم / هــر گاه کسي ز ما رَهي مي پرسـد / بــر چشمه کور خويشتن مي گرديــم / انــگار شب تيره به سر خواهد شـــد / مــا باز به دور خويشتن مي گرديـــم / هـــر گاه شنيده شد نـــدا، الهـــجره / المـــژده به ثور خويشتن مي گرديـم / هـــــرگز نبوَد خوف به مردن يا قــــبر / مـا ساکن گور خويشتن مي گرديــم
تو و يک مسجد و يک منبر عشق / سخن ها گفتي از پيغمبر عشق / نديدي جبهه هاي جنگ را نه / ولي ساکن شدي در سنگر عشق / غم هجران مهدي در دلت بود / نمي دانم رسيدي در برِ عشق؟ / غم ميخ در و پهلـــــــوي مادر / که خواندي روضه ي نيلوفر عشق / هنوز از عشق عينش را نخوانديم / تو امــا پر زدي تا آخــــر عشق / همان ساعت که ساقي سوخت جانش / هراسان شد نگاه ساغر عشق / تو رفتي آسمان باريد آن روز / امان از چشم خيس و مضطر عشق / کنون ماييم و جاي خالي
بعد شام بچه ها با فرمان حمله هجوم بردن به سفره ها و براي اتاقاشون غنيمت جمع كردن از غارت سفره ها و جمع غنايم هم كه ديگه نميشه عكس بذارم. موقع خداحافظي يكي از بچه ها به گرمي دستم رو فشرد و گفت: خيلي ممنونم خاله و دلم رو آتيش زد.... تو اين شب ميلاد و شب چلگي قشنگ ما هيچي كم نبود جز حضور گرم پدر و مادر.... . شب رؤيايي و بي نظيري بود.. يلداي امسال براي هميشه در تاريخ دلم ثبت شد...
دو روز پيش، شهر ما ميزبان لاله اي بود از سلاله ي غيرت و رشادت. لاله اي سرخ که گلبرگ هاي پرپرش چونان کهکشاني «صراط سعادت» را به ما مي نماياند. لاله اي که نشان داد ما در «سه راه شهادت» هيچ گاه صراط سعادت را گم نخواهيم کرد. مسافر 20ساله ي ما خوب يادمان انداخت که رحل اقامت برچينيم که تا منزل بعدي يا منزل گاه ابدي راهي نمانده. امروز متوجه شديم که دلمان چقدر تنگ راهيان نور است.بايد راهي شد که ماندن نيز در رفتن است. گاهي دلت به شهيدي گره مي خورد، گاهي به مکان شهادتش. راستي سري به گلزار شهداي شهر زده اي
در عمر خود نديده ام از عشق جيز تر!/ از جـاده هـاي پـر خـطر عشق لـيـز تر!/ از دشـنه اي که وارد قـلبم نـموده اي/ دسـتـان کــاوه هم نـتـراشـيـده تـيز تر/ در عـالم خـيال و غـزل هـم نـديده ام/ از دشت هاي سرخ لـبت لاله خـيز تر/ چون ذره اي دلم شده از بس نديدمت/ چـيـزي شبيهِ دانه ي هِل بلکه ريز تر!/ يک لـحظه بود قصه ي دل دادنم به تو/ از مـاجـراي سـيـب و حـوا نـاگـريـز تـر/
امشب دوباره نغمه ياهو گرفته ام/ چون شانه دست خويش به گيسو گرفته ام/ يک عمر در مقابل آماج مشکلات/ با يا حسين قوت زانو گرفته ام/ از هرچه داشت رنگ تعلق رها شدم/ تا با سياه شال عزا خو گرفته ام/ اين آتشي که در دلم از داغ کربلاست/ تنها به يک اشاره ابرو گرفته ام/ عمريست بين بزم عزا گريه مي کنم/ من آبرو کنار همين جو گرفته ام/ مادر مرا براي شما شير داده است/ اين تحفه را ز مرحمت او گرفته ام گر نوکري خانه ارباب مي کنم
انقلاب اسلامي که به رهبري حضرت امام خميني – که رحمت خدا بر او باد – به پيروزي رسيد ، يک انقلاب ايدئولوژيک بود و نظام برآمده از آن يک نظام ايدئولوژيک متکي به "اسلام ناب محمدي(ص)" است . اسلام ناب محمدي(ص) آنچنان در معرض خطر و تهاجم است که نظريه برخورد تمدنهاي آقاي هانتينگتون بهانهاي شد تا "اسلامهراسي" در جهان و "شيعههراسي" در دنياي اسلام رونق يابد و ليبرالدموکراسي غرب به سرکردگي "شيطان بزرگ" رؤياي پيروزي تمدن غربي به سرکردگي خويش را بر تمدن شرقي(اسلام) در سر بپروراند[5] . ايران اسلامي به اعت
تقديم به تمام دوستان پارسي بلاگ: دوباره داستان هندوانه / چه گويم از جهان هندوانه / شب يلدا ببيني بي گمان تو / هنرهاي نهان هندوانه / همه مشغول اقدامات لازم / دبيران1 ميزبان هندوانه / و راشد2 هم مصمم که بگيرد / نشان پهلوان هندوانه / طرفداران يلدا هم نوشتند / اتاقي3 شد مکان هندوانه / کتابي منتشر گردد به نام / پژوهش در فلان هندوانه
اصولاً اين تفکر که تمام مشکلاتِ غير جسمي بايد به دست روحاني حل شود اشتباه است. بسياري از مشکلات بايد با مشاوره هاي تخصصي رفتاري و گفتاري حل شوند و البته چقدر خوب است اين کارها توسط افراد متدين و معتقد و منبعث از منابع ديني صورت گيرد اما اين که فکر کنيم يک روحاني بتواند تمام مشکلات يک خانواده را حل کند متأسفانه اشتباه است، راحت تر بگويم گويي سنگ بزرگيست که علامت نزدن است.